گنجور

شمارهٔ ۱۹۲

کس از خوبان وفا هرگز ندیده ست
جز آیین جفا هرگز ندیده ست
کند نادیده آن بدخو چنانم
که پنداری مرا هرگز ندیده ست
دل زان چشم جادو شیوه ها دید
کز آهوی خطا هرگز ندیده ست
خراش دل چه گویم کان گل اندام
ز خار آزار پا هرگز ندیده ست
نیاید جز کسی را دجله در چشم
که آب چشم ما هرگز ندیده ست
جدا زان مه چه سان مانم که تن را
کسی بی جان بقا هرگز ندیده ست
بلا باشد غم خوبان و جامی
خلاصی زین بلا هرگز ندیده ست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کس از خوبان وفا هرگز ندیده ست
جز آیین جفا هرگز ندیده ست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از نیکان وفاداری را تجربه نکرده است، به جز اینکه فقط بی‌وفایی را دیده است.
کند نادیده آن بدخو چنانم
که پنداری مرا هرگز ندیده ست
هوش مصنوعی: بدخلق به گونه‌ای با من رفتار می‌کند که گویی هرگز مرا ندیده و برخی از احساسات و ارتباطات ما برای او قابل تصور نیست.
دل زان چشم جادو شیوه ها دید
کز آهوی خطا هرگز ندیده ست
هوش مصنوعی: دل از آن چشمان جادوگر، روش‌هایی را مشاهده کرد که آهوی خطا هرگز نتوانسته بود آن‌ها را ببیند.
خراش دل چه گویم کان گل اندام
ز خار آزار پا هرگز ندیده ست
هوش مصنوعی: چه بگویم از درد دل، که این موجود زیبا و خوش‌اندام هرگز از خار پا آزار ندیده است.
نیاید جز کسی را دجله در چشم
که آب چشم ما هرگز ندیده ست
هوش مصنوعی: تنها کسی می‌تواند دجله را در چشمانش ببیند که هرگز اشک‌های ما را ندیده باشد.
جدا زان مه چه سان مانم که تن را
کسی بی جان بقا هرگز ندیده ست
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم از آن ماه نازنین دور بمانم، در حالی که هیچ‌کس هرگز نتوانسته است بدنی را که روحی ندارد، زنده نگه دارد؟
بلا باشد غم خوبان و جامی
خلاصی زین بلا هرگز ندیده ست
هوش مصنوعی: دغدغه و رنجی که خوبان دارند، یک معضل است و کسی هرگز نتوانسته از این معضل نجات یابد.