گنجور

شمارهٔ ۱۹

هر شب افروخته از آتش دل مشعله‌ها
رود از کوی غمت سوی عدم قافله‌ها
دلم از پرتو خورشید رُخَت قندیلی‌ست
کز سر زلف تو آویخته با سلسله‌ها
شرح اسرار خرابات نداند همه کس
هم مگر پیر مغان حل کند این مسئله‌ها
در ره فقر و فنا بی مدد عشق مرو
که کمینگاه حوادث بُوَد این مرحله‌ها
گفت‌‌و‌گوی خرد از حد بگذشت ای ساقی
باده در ده که ندارم سرِ این مشغله‌ها
ساعتی گوش رضا سوی منِ دلشده نه
کامشب از دست تو هم پیش تو دارم گله‌ها
واقف از سِرّ خرابات جز آن مست نشد
که به میخانه برآورد چو جامی چله‌ها

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر شب افروخته از آتش دل مشعله‌ها
رود از کوی غمت سوی عدم قافله‌ها
هوش مصنوعی: هر شب دل من به شدت گرفتار آتش عشق توست و در این آتش، شعله‌ها زبانه می‌کشند. اندوه تو مرا به سمت عدم و بی‌نهایت می‌برد و همچون قافله‌هایی که به راه می‌افتند، این احساس را با خود می‌برم.
دلم از پرتو خورشید رُخَت قندیلی‌ست
کز سر زلف تو آویخته با سلسله‌ها
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی چهره‌ات مانند یک چراغ روشن است که از تارهای موی تو آویزان شده است.
شرح اسرار خرابات نداند همه کس
هم مگر پیر مغان حل کند این مسئله‌ها
هوش مصنوعی: فقط عده‌ای خاص می‌توانند رازهای عمیق و پنهان دنیای خرابات را درک کنند، و آن هم فقط کسی مثل پیر مغان است که می‌تواند به درستی این مسائل را روشن کند.
در ره فقر و فنا بی مدد عشق مرو
که کمینگاه حوادث بُوَد این مرحله‌ها
هوش مصنوعی: در مسیر فقر و نابودی بی‌کمک عشق نرو، زیرا این مرحله‌ها محل کمین حوادث ناگوار هستند.
گفت‌‌و‌گوی خرد از حد بگذشت ای ساقی
باده در ده که ندارم سرِ این مشغله‌ها
هوش مصنوعی: خرد و اندیشه دیگر جایی برای صحبت ندارد. ای ساقی، باده را به من بده زیرا از این دغدغه‌ها و مشکلات خسته شده‌ام و دیگر توانایی فکر کردن را ندارم.
ساعتی گوش رضا سوی منِ دلشده نه
کامشب از دست تو هم پیش تو دارم گله‌ها
هوش مصنوعی: مدتی است که دل شادان من به سمت تو معطوف شده، اما امشب از دست تو نگرانم و از تو شکایت‌هایی دارم.
واقف از سِرّ خرابات جز آن مست نشد
که به میخانه برآورد چو جامی چله‌ها
هوش مصنوعی: فقط کسی که در عمق رازهای میخانه آگاه است، به درستی متوجه می‌شود که چگونه فقط یک شیشه شراب می‌تواند او را به حالتی سرشار از حال و شوق ببرد، حالتی که ممکن است سال‌ها طول بکشد.