گنجور

شمارهٔ ۱۸۸

باز هوای چمنم آرزوست
جلوه سرو و سمنم آرزوست
نکهت گل را چه کنم ای نسیم
بویی ازان پیرهنم آرزوست
توبه ز می کردم و آمد بهار
ساقی توبه شکنم آرزوست
پرسش اگر نیست بگو ناسزا
کز دهنت یک سخنم آرزوست
من کیم و بزم تو لیکن ز دور
دیدن آن انجمنم آرزوست
زیستنم با تو میسر مباد
بی تو اگر زیستنم آرزوست
بیش مگو جامی ازان لب سخن
کین سخنان زان دهنم آرزوست

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز هوای چمنم آرزوست
جلوه سرو و سمنم آرزوست
هوش مصنوعی: دوباره دل‌تنگ چمنزاری هستم که در آن زیبایی سروها و گل‌های سمن را ببینم.
نکهت گل را چه کنم ای نسیم
بویی ازان پیرهنم آرزوست
هوش مصنوعی: ای نسیم، بوی گل را چه طور برایم به ارمغان بیاوری؟ من فقط خواهان بوی آن پیراهن هستم.
توبه ز می کردم و آمد بهار
ساقی توبه شکنم آرزوست
هوش مصنوعی: من تصمیم داشتم که از شراب بپرهیزم و وقتی بهار آمد، آرزو دارم که دوباره سراغ نوشیدن بروم.
پرسش اگر نیست بگو ناسزا
کز دهنت یک سخنم آرزوست
هوش مصنوعی: اگر سوالی نداری، پس هرچی می‌خواهی بگویید و هرچه فحش و بد و بیراه است از دهانت خارج کن؛ چون من فقط آرزو دارم که یک کلمه از تو بشنوم.
من کیم و بزم تو لیکن ز دور
دیدن آن انجمنم آرزوست
هوش مصنوعی: من کیستم و در محفل تو چه چیزی هستم، اما آرزو دارم که از دور آن جمع را ببینم.
زیستنم با تو میسر مباد
بی تو اگر زیستنم آرزوست
هوش مصنوعی: زندگی‌ام با تو ممکن نیست و اگر بدون تو زندگی کنم، این تنها آرزویی بیش نخواهد بود.
بیش مگو جامی ازان لب سخن
کین سخنان زان دهنم آرزوست
هوش مصنوعی: زیاد صحبت نکن و از آن لب‌ها که سخن می‌گویند، چیزی نخواهم، زیرا این گفته‌ها تنها آرزوهای من از این دهان هستند.