شمارهٔ ۱۸۷
روی خوب تو مهوش افتاده ست
خال مشکین بر او خوش افتاده ست
چشم بد دور خال بر رخ تو
چون سپندی بر آتش افتاده ست
چهره زرد ما ز سرخی اشک
ورقی بس منقش افتاده ست
مشو ای پندگو مشوش ما
حال ما خود مشوش افتاده ست
صبر و دل عقل و دین تن و جان سوخت
از تو آتش به هر شش افتاده ست
این که صوفی فتاده غش کرده ست
از می لعل بیغش افتاده ست
هر که در می فتاد جام کشید
بنده جامی سبوکش افتاده ست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی خوب تو مهوش افتاده ست
خال مشکین بر او خوش افتاده ست
هوش مصنوعی: زیبایی صورت تو همانند یک نقاشی زیباست و خال سیاه بر روی آن جلوه و زیبایی خاصی به آن داده است.
چشم بد دور خال بر رخ تو
چون سپندی بر آتش افتاده ست
هوش مصنوعی: چشمان بد، دور از تو، مانند خالی که بر چهرهات نشسته، همچون جرقهای است که بر آتش میافتد.
چهره زرد ما ز سرخی اشک
ورقی بس منقش افتاده ست
هوش مصنوعی: چهره زرد و رنگ باخته ما به دلیل اشک های جاری، مانند صفحهای زیبا و پر نقش و نگار شده است.
مشو ای پندگو مشوش ما
حال ما خود مشوش افتاده ست
هوش مصنوعی: ای پند دهنده، نگران مباش! حال ما خود به اندازه کافی آشفته و پریشان است.
صبر و دل عقل و دین تن و جان سوخت
از تو آتش به هر شش افتاده ست
هوش مصنوعی: صبری که داشتم و دل و عقل و دینم، همه در آتش عشق تو سوختهاند و حالا درد و غم به تمام وجودم رسوخ کرده است.
این که صوفی فتاده غش کرده ست
از می لعل بیغش افتاده ست
هوش مصنوعی: صوفی به خاطر نوشیدن شراب قرمز غش کرده است و این نشان میدهد که او واقعاً تحت تأثیر قرار گرفته و از خود بیخود شده است.
هر که در می فتاد جام کشید
بنده جامی سبوکش افتاده ست
هوش مصنوعی: هر کس که به میخانه میرود و با شراب مینوشد، نشاندهنده این است که او نیز به نوعی به این دنیای سرخوشی وابسته شده و به شوق آن به میپردازد.