شمارهٔ ۱۸۳
غمت تا در دلم منزل گرفته ست
ز شادی جهانم دل گرفته ست
مپرس از من شمار عقد آن زلف
که عقل آن عقده را مشکل گرفته ست
تو دریایی و زاهد خشک ازان ماند
کزین دریا ره ساحل گرفته ست
مبند ای ساربان محمل که امروز
سرشکم راه بر محمل گرفته ست
دلم با چشم خونریز تو صیدی ست
که صیادش پی بسمل گرفته ست
به کوی عشق ازان کس حاصلی نیست
که راه زهد بی حاصل گرفته ست
ز جامت جرعه ای ناخورده جامی
چه خود را مست لایعقل گرفته ست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غمت تا در دلم منزل گرفته ست
ز شادی جهانم دل گرفته ست
هوش مصنوعی: غم تو در قلبم جا دارد و به خاطر همین شادی دنیا را از دست دادهام.
مپرس از من شمار عقد آن زلف
که عقل آن عقده را مشکل گرفته ست
هوش مصنوعی: از من دربارهٔ تعداد گیسوان آن بساط نپرس، چرا که عقل نتوانسته است به درستی این موضوع را درک کند.
تو دریایی و زاهد خشک ازان ماند
کزین دریا ره ساحل گرفته ست
هوش مصنوعی: تو همچون دریایی، ولی زاهدی که خشک و بیروح است، چون کسی که از این دریا، فقط به ساحل رسیده و به عمق آن دست نیافته است.
مبند ای ساربان محمل که امروز
سرشکم راه بر محمل گرفته ست
هوش مصنوعی: ای راننده، محموله را متوقف نکن، زیرا امروز چشمانم پر از اشک است و این اشکها به راهی که در پیش دارم، بر محموله افتاده است.
دلم با چشم خونریز تو صیدی ست
که صیادش پی بسمل گرفته ست
هوش مصنوعی: دل من هنگام دیدن چشمان خونی تو، مثل یک پرنده است که شکار شده و شکارچیاش در حال آمادهسازی آن برای کشتن است.
به کوی عشق ازان کس حاصلی نیست
که راه زهد بی حاصل گرفته ست
هوش مصنوعی: در مسیر عشق هیچ دستاوردی برای کسی نیست که راه زهد و خودداری را در پیش گرفته باشد.
ز جامت جرعه ای ناخورده جامی
چه خود را مست لایعقل گرفته ست
هوش مصنوعی: بدون اینکه از جامی جرعه ای بچشی، چگونه میتوانی به حالتی مست و نادان درآیی؟ این نشاندهنده این است که برای درک و تجربه واقعی چیزی، باید به آن وارد شوی و از آن بهرهمند شوی.