گنجور

شمارهٔ ۱۷۹

به هر منزل که جانان من آنجاست
تنم اینجا ولی جان من آنجاست
من ار دورم بحمدالله که باری
دل بی صبر و سامان من آنجاست
مرا گر نیست جا بر طرف بامش
خوشم کآواز افغان من آنجاست
در آن کشور مسلمانی مجویید
که شوخ نامسلمان من آنجاست
چه حاجت ماه تابان در دیاری
که خورشید درخشان من آنجاست
به تیغ آن مه دلم را می کند چاک
بهانه آنکه پیکان من آنجاست
مخوان جامی جز آنجا گفته خویش
که محبوب سخندان من آنجاست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به هر منزل که جانان من آنجاست
تنم اینجا ولی جان من آنجاست
هوش مصنوعی: هر جا که محبوب من است، دل من آنجا حضور دارد، هرچند که جسم من اینجا است.
من ار دورم بحمدالله که باری
دل بی صبر و سامان من آنجاست
هوش مصنوعی: من اگرچه از دور هستم، اما به لطف خدا دل بی‌قرار و بی‌نظم من در آنجا قرار دارد.
مرا گر نیست جا بر طرف بامش
خوشم کآواز افغان من آنجاست
هوش مصنوعی: اگر جایی برای من در کنار بامش وجود نداشته باشد، باز هم خوشحالم چون صدای فریاد من در آنجا می‌پیچد.
در آن کشور مسلمانی مجویید
که شوخ نامسلمان من آنجاست
هوش مصنوعی: در آن سرزمینی به دنبال مسلمان نباشید که شوخی و سرگرمی غیرمسلمان من در آنجا وجود دارد.
چه حاجت ماه تابان در دیاری
که خورشید درخشان من آنجاست
هوش مصنوعی: چرا عشق و زیبایی در جایی دیگر برای من مهم است، وقتی که در کنار من کسی هست که نورش همه جا را روشن می‌کند؟
به تیغ آن مه دلم را می کند چاک
بهانه آنکه پیکان من آنجاست
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی آن ماه به شدت آسیب می‌بیند، چرا که علت این ناراحتی این است که عشق من در آنجا قرار دارد.
مخوان جامی جز آنجا گفته خویش
که محبوب سخندان من آنجاست
هوش مصنوعی: جز در آن مکان، جامی نخوان که محبوب گویای من آنجا حضور دارد.