گنجور

شمارهٔ ۱۶۵

هر نشان کز خون دل بر دامن چاک من است
پیش اهل دل دلیل دامن پاک من است
دمبدم ای غنچه رعنا مخند از گریه ام
کین چمن را آب و رنگ از چشم نمناک من است
عشق تو نگرفت بالا تا دل و جانم نسوخت
آری این آتش بلند از خار و خاشاک من است
چاشنی شربت مرگم رهاند از داغ هجر
آنچه در کام کسان زهر است تریاک من است
شد تنم فرسوده زیر سنگ بیداد بتان
کشته عشقم من و این سنگها خاک من است
ترک مرهم گو طبیبا کین جراحت بر دلم
یادگار از ناوک بدخوی بی باک من است
گفتمش بردی ز جامی دل به زلف خویش بند
گفت هر صیدی کجا لایق به فتراک من است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر نشان کز خون دل بر دامن چاک من است
پیش اهل دل دلیل دامن پاک من است
هوش مصنوعی: هر نشانی که از درد و رنج در دامن چاک‌دار من باقی مانده، برای اهل دل نشانه‌ای است از پاکی دامن من.
دمبدم ای غنچه رعنا مخند از گریه ام
کین چمن را آب و رنگ از چشم نمناک من است
هوش مصنوعی: این غنچه زیبا، هر لحظه که لبخند می‌زنی، بگذار گریان من را نبیند. چرا که اشک‌های من به این باغ زندگی و زیبایی رنگ و آب می‌دهد.
عشق تو نگرفت بالا تا دل و جانم نسوخت
آری این آتش بلند از خار و خاشاک من است
هوش مصنوعی: عشق تو نتوانست مرا به اوج برساند، تا جایی که دل و روحم بسوزد. آری، این آتش شعله‌ور که بر افروخته شده، از چیزهای ناچیز وجود من نشأت می‌گیرد.
چاشنی شربت مرگم رهاند از داغ هجر
آنچه در کام کسان زهر است تریاک من است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نوشیدنی و شیرینی‌ای که برای من مرگ‌آوری است، می‌تواند مرا از درد جدایی نجات دهد. چیزهایی که برای دیگران زهر و خطرناک به حساب می‌آید، برای من دردی آرامش‌بخش و تسکین‌دهنده هستند.
شد تنم فرسوده زیر سنگ بیداد بتان
کشته عشقم من و این سنگها خاک من است
هوش مصنوعی: بدن من زیر بار سنگینی ناملایمات فرسوده شده است. معشوقه‌های خوار و بی‌رحم عشق مرا کشته‌اند و حالا این سنگ‌ها گواهی بر خاک وجود من هستند.
ترک مرهم گو طبیبا کین جراحت بر دلم
یادگار از ناوک بدخوی بی باک من است
هوش مصنوعی: ای پزشک، نیازی به دارو نیست، زیرا این زخم بر دل من نشانه‌ای است از تیر بلا و بی‌رحمی کسی که بی‌پروا به من آسیب رسانده است.
گفتمش بردی ز جامی دل به زلف خویش بند
گفت هر صیدی کجا لایق به فتراک من است
هوش مصنوعی: گفتم که از معشوق خود دل را به زلفش در بند کرده‌ای، او پاسخ داد که هر شکارچی‌ای نمی‌تواند متناسب با ترفند من صید کند.