گنجور

شمارهٔ ۱۵۴

مرا از درد تو بر سینه داغی ست
که با آن داغم از مرهم فراغی ست
مگو دیگر نخواهم سوخت جانت
به داغ خویشتن کین نیز داغی ست
من و ویرانه هجر ای خوش آن کس
که با چون تو گلی بر طرف باغی ست
بنال ای عندلیب هجر دیده
که باغ وصل عشرتگاه زاغی ست
به خوش لحنی زبان مگشای کامروز
سرود بزم گلبانگ کلاغی ست
تو جویان نیستی ای خواجه ور نی
ازان گم ناشده هر سو سراغی ست
مکن جامی ز آه آتشین بس
که شبهای غمت را خوش چراغی ست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا از درد تو بر سینه داغی ست
که با آن داغم از مرهم فراغی ست
هوش مصنوعی: درد تو بر قلبم اثر گذاشته و حس می‌کنم که آن درد مانند یک زخم سوزان است. این زخم، آرامشی را که امیدوار بودم به من بدهد، از من گرفته است.
مگو دیگر نخواهم سوخت جانت
به داغ خویشتن کین نیز داغی ست
هوش مصنوعی: نیاش نکن که دیگر نمی‌خواهم بسوزم، چرا که محبت تو نیز برای من داغی است مثل داغ خودم.
من و ویرانه هجر ای خوش آن کس
که با چون تو گلی بر طرف باغی ست
هوش مصنوعی: من و ویرانه‌های جدایی خوشا به حال آن کسی که با وجود تو همچون گلی در گوشه‌ای از باغ باشد.
بنال ای عندلیب هجر دیده
که باغ وصل عشرتگاه زاغی ست
هوش مصنوعی: ای بلبل، با صدای ناراحت خود از جدایی گلایه کن که باغ ملاقات به محل خوشگذرانی کجاست.
به خوش لحنی زبان مگشای کامروز
سرود بزم گلبانگ کلاغی ست
هوش مصنوعی: امروز به جای صحبت‌های شیرین، صدای کلاغی در جشن و سرور ما شنیده می‌شود.
تو جویان نیستی ای خواجه ور نی
ازان گم ناشده هر سو سراغی ست
هوش مصنوعی: ای آقا، تو خواهان چیزی نیستی که در هر جا نشانه‌ای از آن پیدا نمی‌شود.
مکن جامی ز آه آتشین بس
که شبهای غمت را خوش چراغی ست
هوش مصنوعی: نوشیدن از جام اندوه و آتشین خود را کنار بگذار، زیرا شب‌های غمگین تو را به روشنی و روشنی دلخوش می‌کند.