شمارهٔ ۱۴
چو اشک خویشتن غلتم میان خاک و خون شبها
ز رشک آنکه بینم جام می را لب بر آن لبها
شدی مشهور شهر آنسان که همچون سوره یوسف
همیخوانند طفلان قصه حسنت به مکتبها
به خواب ار بر درت یابند جا جانهای مشتاقان
به بیداری کجا آیند دیگر سوی قالبها
ز تو هرشب ز بس یارب رود بر آسمان افتد
ملایک را غلط در سبحه از غوغای یاربها
تنم را ز آتش دل هر دم افزاید تبی دیگر
خدا را ای اجل رحمی که جانم سوخت زین تبها
شدم بدبخت ز اشک خود نشد آری مرا هرگز
سعادتمندیی روزی ازین سیاره کوکبها
ز هفتاد و دو ملت کرد جامی رو به عشق تو
بلی عاشق ندارد مذهبی جز ترک مذهبها
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو اشک خویشتن غلتم میان خاک و خون شبها
ز رشک آنکه بینم جام می را لب بر آن لبها
هوش مصنوعی: در شبها، وقتی که در میان خاک و خون غرق میشوم و اشکهای خودم را میریزم، حسرت میخورم به خاطر این که آن محبوب را میبینم که لب بر جام میگذارد.
شدی مشهور شهر آنسان که همچون سوره یوسف
همیخوانند طفلان قصه حسنت به مکتبها
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، تو به قدری در شهر معروف و محبوب شدهای که بچهها در مدارس همچون داستان یوسف، زیبایی تو را روایت میکنند.
به خواب ار بر درت یابند جا جانهای مشتاقان
به بیداری کجا آیند دیگر سوی قالبها
هوش مصنوعی: اگر در خواب تو را بیابند، پس جانهای مشتاق در بیداری چگونه خواهند آمد و دیگر به کدام سمت بدنها خواهند رفت؟
ز تو هرشب ز بس یارب رود بر آسمان افتد
ملایک را غلط در سبحه از غوغای یاربها
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر تو، از شدت شور و شوق، فرشتگان در آسمان به اشتباه در ذکر و نیایش خود سردرگم میشوند و صدای "یارب" آنها به حدی بلند میشود که انگار در هم میریزد.
تنم را ز آتش دل هر دم افزاید تبی دیگر
خدا را ای اجل رحمی که جانم سوخت زین تبها
هوش مصنوعی: هر لحظه آتشی تازه از دل بر جانم میافتد، ای ایزد، ای مرگ، رحم کن بر من که این حرارتها جانم را میسوزاند.
شدم بدبخت ز اشک خود نشد آری مرا هرگز
سعادتمندیی روزی ازین سیاره کوکبها
هوش مصنوعی: به خاطر اشکهایم بدبخت شدم و هیچگاه برای من خوشبختی از این دنیا و ستارهها به دست نیامد.
ز هفتاد و دو ملت کرد جامی رو به عشق تو
بلی عاشق ندارد مذهبی جز ترک مذهبها
هوش مصنوعی: از میان هفتاد و دو ملت، به خاطر عشق تو، جامی درست کردهاست. هیچ عاشقی مانند تو مذهب ندارد، جز اینکه از اصول مذهبی خود دست بردارد و به عشق رو بیاورد.