گنجور

شمارهٔ ۱۳

عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا
ودعت و اودعت فی قلبی اشجانا
دام سر زلفت را گر خیال بود دانه
صید تو شود دانم صد مرغ دل دانا
شد در قدح صهبا عکسی ز رخت پیدا
قد اشرقت الدنیا من کاس حمیانا
از میکده برگشتی بر مدرسه بگذشتی
شد در گرو باده دراعه مولانا
گفتم که به هجر از دل شوق تو شود زایل
فی الهجر مضی عمری والشوق کما کانا
صد کشته هجر احیا یابد به دمی هر جا
کز گلشن وصل تو بویی رسد احیانا
آن سرو سهی قد را شد خاک قدم جامی
ما ارفعه قدرا ما اعظمه شانا

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمری ز رخت بودم با خاطر خوش جانا
ودعت و اودعت فی قلبی اشجانا
هوش مصنوعی: من مدت زیادی از نشانی تو دور بودم، اما به خاطر خوشی که از تو دارم، در قلبم عشق و احساسات عمیقی درباره‌ات دارم.
دام سر زلفت را گر خیال بود دانه
صید تو شود دانم صد مرغ دل دانا
هوش مصنوعی: اگر خیال کنم که دام سر زلف تو دانه‌ای است، می‌دانم که صد پرنده‌ی دل آگاه، به دام می‌آیند.
شد در قدح صهبا عکسی ز رخت پیدا
قد اشرقت الدنیا من کاس حمیانا
هوش مصنوعی: در لیوان شراب تصویری از چهره‌ات نمایان شد، همچنان که دنیا از جام محبوبی روشن و تابناک گردید.
از میکده برگشتی بر مدرسه بگذشتی
شد در گرو باده دراعه مولانا
هوش مصنوعی: از میکده بیرون آمدی و به مدرسه گذر کردی، اکنون در دام باده و شراب مولانا گرفتار شده‌ای.
گفتم که به هجر از دل شوق تو شود زایل
فی الهجر مضی عمری والشوق کما کانا
هوش مصنوعی: گفتم که با دوری تو، عشق و شوق از دلم از بین می‌رود. اما با این حال، مدت زیادی است که در دوری تو هستم و شوق و احساساتم همچنان پابرجا هستند.
صد کشته هجر احیا یابد به دمی هر جا
کز گلشن وصل تو بویی رسد احیانا
هوش مصنوعی: هر جا که بویی از گلستان وصال تو به مشام برسد، صد کشته عشق دوباره زنده می‌شوند در یک لحظه.
آن سرو سهی قد را شد خاک قدم جامی
ما ارفعه قدرا ما اعظمه شانا
هوش مصنوعی: قد زیبا و بلند آن سرو خوش قامت اکنون به زمین افتاده است، اما باده من همچنان در اوج عظمت و شأن خود قرار دارد.

حاشیه ها

1403/08/08 10:11
سروش ‌

گفتم که به هجر از دل شوق تو شود زایل

فی الهجر مضی عمری والشوق کما کانا

 

فوق العاده...