گنجور

شمارهٔ ۱۲۸

یار رفت از دیده لیکن روز و شب در خاطر است
گر به صورت غایب است اما به معنی حاضر است
عاشق اندر ظاهر و باطن نبیند غیر دوست
پیش اهل باطن این معنی که گفتم ظاهر است
در حضور دوست هر جانب نظر کردن خطاست
یک زمان حاضر نشین ای دل که جانان ناظر است
خاطرم خوش نیست هرگز جز به زیر بار عشق
پیش عاشق هر چه جز عشق است بار خاطر است
عاشق درویش تا دانست ذوق صبر و شکر
بر جفاهای تو صابر وز بلاها شاکر است
آن دهان را سر غیب الغیب دان کز شرح آن
هم اشارت مانده عاجز هم عبارت قاصر است
آن پریرو را به افسون سخن تسخیر کرد
زان سبب گویند شاعر نیست جامی ساحر است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار رفت از دیده لیکن روز و شب در خاطر است
گر به صورت غایب است اما به معنی حاضر است
هوش مصنوعی: دوست از جلوه من دور شده است، اما یاد او دائماً در ذهنم زنده است. اگرچه او به ظاهر حضور ندارد، ولی در معنای خود همیشه در کنار من است.
عاشق اندر ظاهر و باطن نبیند غیر دوست
پیش اهل باطن این معنی که گفتم ظاهر است
هوش مصنوعی: عاشق فقط زیبایی‌ها و محبت‌های محبوبش را می‌بیند و در دلش جز او هیچ‌کس دیگری جا ندارد. برای افرادی که به باطن و دلایل عمیق‌تر نگاه می‌کنند، این حقیقتی که گفتم ساده و روشن است.
در حضور دوست هر جانب نظر کردن خطاست
یک زمان حاضر نشین ای دل که جانان ناظر است
هوش مصنوعی: در محضر دوست، توجه به اطراف کار درستی نیست. ای دل، کمی بیاسا و در کنار او باش، زیرا معشوق به همه چیز نظاره‌گر است.
خاطرم خوش نیست هرگز جز به زیر بار عشق
پیش عاشق هر چه جز عشق است بار خاطر است
هوش مصنوعی: هرگز خاطر من خوش نیست، مگر زمانی که در زیر بار عشق باشم. پیش عاشق، هر چه غیر از عشق باشد، فقط سنگینی بار دل است.
عاشق درویش تا دانست ذوق صبر و شکر
بر جفاهای تو صابر وز بلاها شاکر است
هوش مصنوعی: عاشقِ درویش وقتی فهمید که چطور می‌تواند با صبر و شکر، به بدرفتاری‌های تو تحمل کند و از مشکلات راضی باشد، به آرامش رسید.
آن دهان را سر غیب الغیب دان کز شرح آن
هم اشارت مانده عاجز هم عبارت قاصر است
هوش مصنوعی: این سخن به بیان این موضوع می‌پردازد که هرگونه توضیح و وصف درباره‌ی یک حقیقت عمیق و پنهان، ناکافی و ناتوان است. آن دهانی که از رازهای عظیم سخن می‌گوید، به گونه‌ای است که حتی بهترین بیان‌ها و توصیف‌های ما هم نمی‌توانند به آن پی ببرند و درک کنند. به عبارت دیگر، حقیقتی وجود دارد که فراتر از کلام و بیان ماست و ما در تلاش برای توصیف آن هم ناامید و ناگزیر از مواجهه با محدودیت کلمات هستیم.
آن پریرو را به افسون سخن تسخیر کرد
زان سبب گویند شاعر نیست جامی ساحر است
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا با کلام دلربای خود دل همه را برد و به همین دلیل می‌گویند که شاعر، جادوگری است که در شعرش سحر و جادو دارد.