شمارهٔ ۱۲۶
تارک درویش تارک فارغ از تاج زر است
کمترین ترک از کلاه تارکش ترک سر است
کی مکمل گردد از ترک دو عالم آن کلاه
زانکه ترک دیدن آن ترک ترکی دیگر است
سخره نفس بهیمی را نزیبد تاج فقر
سر که هست افسار را درخور نه جای افسر است
زن بود کز زرد کند زیور برای دست خویش
دست مردان را همین افشاندن زر زیور است
تا نماید رو مریدان را چو خامه راه راست
پیر را از اشک بر رو تارها چون مسطر است
بر امید گنج کاخ عمر خود ویران مکن
کانچه خوانی گنج نامه نقش پشت اژدر است
پیر خواهد نقد عمر گم شده در خاک جست
کز پی غربال کرده قامت خود چنبر است
ذوق بخشد سامعان را آه چون خیزد ز سوز
عود باشد حاضران را دود کان از مجمر است
حرف وحدت را مدار امید جامی چون تو را
روی دل پر خط گوناگون چو پشت دفتر است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تارک درویش تارک فارغ از تاج زر است
کمترین ترک از کلاه تارکش ترک سر است
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر اشاره دارد به اینکه درویشی که از دنیا و زرق و برق آن بینیاز است، از تاج زر که نماد قدرت و ثروت است، دوری میکند. همچنین، کوچکترین جزئیات و نشانههای تارک (کلاه درویشی) میتواند نمایانگر روح بزرگ و شخصیتی عمیق باشد. به عبارت دیگر، ارزش واقعی در آراستگی درون است و نه در ظواهر مادی.
کی مکمل گردد از ترک دو عالم آن کلاه
زانکه ترک دیدن آن ترک ترکی دیگر است
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند بهطور کامل از دو جهان خالی شود، مگر آنکه از دیدن آن زیبای ترک (معشوق) دست بکشد، چون ترک کردن دیدن او، خود یک نوع ترک دیگر است.
سخره نفس بهیمی را نزیبد تاج فقر
سر که هست افسار را درخور نه جای افسر است
هوش مصنوعی: نفس جانوری و حیوانی، شایستهٔ تاج و اعتبار نیست؛ چرا که فقر و نیازمندی، زینت و عظمت را به خود نمیگیرد و برای آنکه به عظمت برسد، باید از افسار و هدایت صحیح بهرهمند شود.
زن بود کز زرد کند زیور برای دست خویش
دست مردان را همین افشاندن زر زیور است
هوش مصنوعی: زنی بود که برای دست خود زیورهایی از طلا درست کرده بود و این عمل او باعث شد که دست مردان هم با طلا و زیور بیاراید.
تا نماید رو مریدان را چو خامه راه راست
پیر را از اشک بر رو تارها چون مسطر است
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند قلمی است که مسیر درست را به پیروان نشان میدهد و اشکهایش بر چهرهاش مانند خطوطی بر کاغذ است.
بر امید گنج کاخ عمر خود ویران مکن
کانچه خوانی گنج نامه نقش پشت اژدر است
هوش مصنوعی: به دنبال امید و ثروت زندگی خود را خراب نکن، زیرا آنچه میخوانی در حقیقت تنها تصویری از یک خواب و خیال است.
پیر خواهد نقد عمر گم شده در خاک جست
کز پی غربال کرده قامت خود چنبر است
هوش مصنوعی: پیر به دنبال پیدا کردن عمر از دست رفتهاش است که در زمین گم شده، چرا که به خاطر ناپایداری زندگی، به سختی از خودش را میسنجند و دچار محدودیتهایی شده است.
ذوق بخشد سامعان را آه چون خیزد ز سوز
عود باشد حاضران را دود کان از مجمر است
هوش مصنوعی: وقتی که آهی از غم و سوز دل بلند میشود، شنوندگان را به شوق و وجد میآورد. این آه مانند دودی است که از مشعل برمیخیزد و حاضرین را در فضای عاطفی و روحانی غوطهور میسازد.
حرف وحدت را مدار امید جامی چون تو را
روی دل پر خط گوناگون چو پشت دفتر است
هوش مصنوعی: از امید به یافتن یکصدایی در زندگی خود دست بردار؛ چرا که تو به مانند جامی هستی که بر روی زانویش دوختهای مختلفی وجود دارد و این تفاوتها شبیه به خطوط متنوعی هستند که در پشت دفتر نقش بستهاند.