گنجور

شمارهٔ ۱۱۷

قربان شدن به تیغ جفای تو عید ماست
جان می دهیم بهر چنین عید عمرهاست
آن را که دید شکل خوشت بامداد عید
پروای عید و ذوق تماشای او کجاست
صد جان فدای قد تو کز جویبار حسن
هرگز یکی نهال بدین نازکی نخاست
در دیده خاک پای تو گر زانکه هست حیف
بر ما مگیر کین گنه از جانب صباست
شب داستان هجر فرو ریخت اشک من
لعلش به خنده گفت که باز این چه ماجراست
جامی مدام غنچه صفت تنگدل مباش
کز غم چو لاله بر دلم این داغ ها چراست
تا برفروخته ست رخ آن شمع دلفروز
در هر که بنگری به همین داغ مبتلاست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قربان شدن به تیغ جفای تو عید ماست
جان می دهیم بهر چنین عید عمرهاست
هوش مصنوعی: ما با جان و دل برای گذراندن چنین عیدی که به خاطر ظلم و ستم توست، قربانی می‌شویم و این برای ما جشن و شادی است.
آن را که دید شکل خوشت بامداد عید
پروای عید و ذوق تماشای او کجاست
هوش مصنوعی: آن کسی که صبح عید زیبایی تو را دید، حالا در جستجوی خوشحالی و لذت تماشای تو کجاست؟
صد جان فدای قد تو کز جویبار حسن
هرگز یکی نهال بدین نازکی نخاست
هوش مصنوعی: صدها جان من فدای قامت تو می‌شود، زیرا از جویبار زیبایی، هیچ درختی به نازکی تو رشد نکرده است.
در دیده خاک پای تو گر زانکه هست حیف
بر ما مگیر کین گنه از جانب صباست
هوش مصنوعی: اگر در چشمان ما گرد و غبار پای تو نشسته، باز هم ما را سرزنش نکن، زیرا این گناه از سوی نسیم است.
شب داستان هجر فرو ریخت اشک من
لعلش به خنده گفت که باز این چه ماجراست
هوش مصنوعی: در دل شب، وقتی یاد معشوقبه من دست داد، اشک‌های من به خاطر دوری‌اش ریخت. اما لبخند زیبای او به من گفت که این بار چه داستانی در پیش است.
جامی مدام غنچه صفت تنگدل مباش
کز غم چو لاله بر دلم این داغ ها چراست
هوش مصنوعی: ای انسانی که مانند غنچه حسود و تنگ‌دل هستی، نگذار که غم‌ها همچون لاله‌های دل شکسته مرا بیازارند و دردهای عمیق را در قلبم بگذارند.
تا برفروخته ست رخ آن شمع دلفروز
در هر که بنگری به همین داغ مبتلاست
هوش مصنوعی: تا وقتی که چهره آن شمع جذاب روشن است، هر کسی که به او نگاه کند، به همین درد و سوز مبتلاست.