شمارهٔ ۱۱۶
مرا چو قبله نگردد به عیدگه رویت
ز عیدگه کنم آهنگ کعبه کویت
تو عید خلقی و قربانت آنکه مردم را
کشد به غمزه خون ریز چشم جادویت
اگر چه نیست درین عید رسم مه دیدن
نمی رود ز ضمیرم خیال ابرویت
گذشتم از هوس کعبه و طواف حرم
همین بس است مرا حج که بگذرم سویت
ز تاب هجر تو می سوختم بحمدالله
که سایه بر سرم انداخت سرو دلجویت
به ضبط مملکت دلبری گشادی دست
دعای خسته دلان باد حرز بازویت
برون خرام و مترس از گزند کز هر سو
هزار بنده چو جامی بود دعاگویت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا چو قبله نگردد به عیدگه رویت
ز عیدگه کنم آهنگ کعبه کویت
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات برایم مانند قبله میشود، حتی اگر به عید دیگری بروم، باز هم به سوی کعبه عشق تو رهسپار میشوم.
تو عید خلقی و قربانت آنکه مردم را
کشد به غمزه خون ریز چشم جادویت
هوش مصنوعی: تو مانند عید و شادی برای همگان هستی و من فدای کسی میشوم که با نگاهی پرچم اشک و غم را بر دل مردم مینشاند.
اگر چه نیست درین عید رسم مه دیدن
نمی رود ز ضمیرم خیال ابرویت
هوش مصنوعی: با اینکه در این جشن دیدن ماه رسم نیست، اما در ذهن من هرگز از یاد تو و ابروهایت پاک نمیشود.
گذشتم از هوس کعبه و طواف حرم
همین بس است مرا حج که بگذرم سویت
هوش مصنوعی: من از آرزوی رفتن به کعبه و دور زدن در آن مکان مقدس گذشتهام، همین که به سوی تو میروم برایم کافی است.
ز تاب هجر تو می سوختم بحمدالله
که سایه بر سرم انداخت سرو دلجویت
هوش مصنوعی: از شدت غم و دوری تو بسیار رنج میبردم، اما خوشبختانه اکنون سایه یاری از عشق تو بر سرم افتاده و آرامش یافتهام.
به ضبط مملکت دلبری گشادی دست
دعای خسته دلان باد حرز بازویت
هوش مصنوعی: به امید اینکه دعای دلهای شکسته و خسته، باعث گشایش در کارها و خوشبختی در سرزمینتان شود، و دستان مهربان و دلنشین شما موجب آرامش و آسایش مردم گردد.
برون خرام و مترس از گزند کز هر سو
هزار بنده چو جامی بود دعاگویت
هوش مصنوعی: خارج شو و نترس از آسیب، زیرا از هر سو هزاران بنده مانند جامی وجود دارند که برای تو دعا میکنند.