گنجور

شمارهٔ ۱۱۲

پیرانه سر کشیدم سر در ره سگانت
موی سفید کردم جاروب آستانت
ای از هلال ابرو بر آفتاب تابان
مشکین کمان کشیده من چون کشم کمانت
کم زن گره میان را بر قصد من که ترسم
تاب گره نیارد از نازکی میانت
لعل تو جان و من هم دارم رمیده جانی
بنشین دمی که بادا جانم فدای جانت
سودم جبین به راهت گفتی مجو زیانم
یارب خدا ببخشد صبری برین زیانت
من کیستم که چینم برگی ز گلبن تو
کاشم خلد به سینه خاری ز بوستانت
یک بوسه وعده کردی لعل لبت ضمان شد
خود لطف کن وگرنه بستانم از ضمانت
خوی پاک کن خدا را از رخ که شست ما را
لوح صبوری از دل رخسار خوی چکانت
دشنامی از زبانت باشد مراد جامی
یا از زبان آن کس کو گوید از زبانت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیرانه سر کشیدم سر در ره سگانت
موی سفید کردم جاروب آستانت
هوش مصنوعی: در سنین بالا و پیری، به درگاه تو آمدم و به خاطر عشق و ارادت خود، تمام زندگی‌ام را صرف خدمت و وفاداری به تو کرده‌ام و حتی موهای سفیدم نشانه‌ای از این وفاداری است.
ای از هلال ابرو بر آفتاب تابان
مشکین کمان کشیده من چون کشم کمانت
هوش مصنوعی: ای کسی که با ابروهای هلالی و زیبایت مانند کمان، درخشندگی را به تصویر می‌کشی، من چگونه می‌توانم کمانت را به سمت تو بکشم؟
کم زن گره میان را بر قصد من که ترسم
تاب گره نیارد از نازکی میانت
هوش مصنوعی: از قصد تو دوری نکن و کار مرا خراب نکن، زیرا می‌ترسم که لطافت و نازکی تو نتواند تحمل این مشکل را داشته باشد.
لعل تو جان و من هم دارم رمیده جانی
بنشین دمی که بادا جانم فدای جانت
هوش مصنوعی: عشق تو برای من مانند جان است و خودم هم در آستانه‌ی جان سپردن به عشق تو هستم. بیایید کمی با هم باشید، چون جان من آماده‌ی فدای جان توست.
سودم جبین به راهت گفتی مجو زیانم
یارب خدا ببخشد صبری برین زیانت
هوش مصنوعی: مفاهیم این بیت اشاره به آن دارد که شخصی در مورد دشواری‌ها و هزینه‌های عشق یا محبت خود به معشوق فکر می‌کند و از خدا درخواست صبر و تحمل در برابر این مشکلات را دارد. او به زندگی‌اش نگاه می‌کند و می‌فهمد که عشقش برایش دردسرهایی به همراه داشته، اما در عین حال امیدوار است که با صبر، بتواند به این چالش‌ها غلبه کند.
من کیستم که چینم برگی ز گلبن تو
کاشم خلد به سینه خاری ز بوستانت
هوش مصنوعی: من کیستم که از باغ تو گل بچینم، در حالی که در قلب من خاری از باغ تو وجود دارد.
یک بوسه وعده کردی لعل لبت ضمان شد
خود لطف کن وگرنه بستانم از ضمانت
هوش مصنوعی: یک بوسه به من وعده دادی که لبانت شیرین و دلپذیر است. حالا از تو می‌خواهم که این لطف را انجام دهی، وگرنه من از این وعده‌ات برای خودم بهره می‌برم.
خوی پاک کن خدا را از رخ که شست ما را
لوح صبوری از دل رخسار خوی چکانت
هوش مصنوعی: برای حفظ روح پاک خود، چهره‌ات را از خشم و ناراحتی پاک کن؛ زیرا ما به دست خداوند، با صبر و آرامش از دل و چهره‌مان پاک شده‌ایم.
دشنامی از زبانت باشد مراد جامی
یا از زبان آن کس کو گوید از زبانت
هوش مصنوعی: اگر از زبان تو دشنامی بیرون بیاید، ممکن است منظور یکی از دو حالت باشد: یا آنکه خودت آن را می‌گویی، یا اینکه آن کس که دشنام را می‌گوید، فقط آنچه را تو گفته‌ای، بازگو می‌کند.