شمارهٔ ۸
منم که تاج سر چرخ خاک پای من است
چو ذره رقص کنان مهر در هوای من است
قطار روز و شب افتاده سایه و نوری
ز اوج کنگره کاخ کبریای من است
به آفتاب کجا سر درآورم که چو او
هزار خشت زر افتاده در فضای من است
ز ماه کاسه به کف هر شب از شهاب عصا
فلک طواف کنان گرد در گدای من است
نه شب به ماه بود حاجت و نه روز به مهر
چنین که روی زمین روشن از ضیای من است
ز یمن بزم شه و ساقیان حور نژاد
حریم روضه رضوان حرمسرای من است
کند نزول ز من هر زمان به جای دگر
چه لطف ها که ز هر منزلش به جای من است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.