گنجور

شمارهٔ ۶

کنگر ایوان شه کز کاخ کیوان برتر است
رخنه ها دان کش به دیوار حصار دین در است
چون سلامت ماند از تارج نقد این حصار
پاسبان در خواب و بر هر رخنه دزدی دیگر است
چیست زر ناب رنگین گشته خاکی ز آفتاب
هر که کرد افسر ز زر ناب خاکش بر سر است
گر ندارد سیم و زر دانا منه نامش گدا
در برش دل بحر دانش و او شه بحر و بر است
زن نیی مردی کن و دست کرم بگشا که زر
مرد را بهر کرم زن را برای زیور است
کیسه خالی باش بهر رفعت یوم الحساب
صفر چون خالی ست ز ارقام عدد بالاتر است
عاشق همیان شدی لاغر میانش کن ز بذل
حسن معشوقان رعنا در میان لاغر است
نیست سرخ از اصل گوهر تنگه زر گوییا
بهر داغ بخل کیشان کرده سرخ از آذر است
زر بود در جیب مال و میل او در جان و بال
لعل آتش رنگ بر کف لعل و در دل اخگر است
بگذر از ویرانه گیتی سلامت گرچه هست
گنج ها در وی که بر هر یک طلسمی منکر است
هر کجا بینی در گنجی و بر در حلقه ای
حلقه حلقه کرده ماری در دهان اژدر است
حرص کار مور باشد گر روی با او به گور
حشو گور خویشتن بینی که مور بی مر است
شد دهان حرص سنجر پر ولی از خاک مرو
این سخن بشنو که مروی از دهان سنجر است
معنی ذراترک آمد مقبلی کو برد بو
ز امتثال امر ذر در ترک دنیی بوذر است
زر بده وز فحش اولادالزنا را لب ببند
دیده باشی قفل زر کز بهر فرج استر است
گرچه باشد زر خوش ابرا کن ز زر کابراست تاج
بهر ابراهیم و زر نعلین پای آذر است
از ریا پیشه مجو حاجت که جودش عارضی ست
میوه کی آرد درخت خشک کز باران تر است
لب نیالایند اهل همت از خوان خسان
در خور دندان انجم گرده ماه و خور است
طامعان از بهر طعمه پیش هر خس سر نهند
قانعان را خنده بر شاه و وزیر کشور است
ماکیان از بهر دانه می برد سر زیر کاه
قهقهه بر کوه و بر در شیوه کبک نر است
نفع عامه عامه را اولی ست آری دم خر
خوش مگس رانی ست لیکن کون خر را در خور است
مرد کاسب کز مشقت می کند کف را درشت
بهر ناهمواری نفس دغل سوهان گر است
ساغر راحت بود از کسب بر کف آبله
وقت آن کس خوش که راحت یافته زین ساغر است
فرج را بند از گلو کن کز زنان سعتری
فارغ است آن کس که قوت او ز نان و سعتر است
هر که را خر ساخت شهوت نیم خردل گو به عقل
خود به فهم خرده بینان نیم خردل هم خر است
سفله را منظور نتوان ساختن کو خوبروست
میخ را در دیده نتوان کوفتن کان از زر است
شاهدان زر طلب را عارض پر خط و خال
در کف طامع به قصد مال مردم محضر است
روزگارت تیره دستت خالی و دل پر هوس
شب دراز و ناخنان افتاده اعضا پر گر است
دست ده با راستان در قطع پستی های طبع
بی عصا مگذر که در راه تو صد جوی و جر است
باش در دین ثابت ار ترسی ز قهر حق که پای
کرده محکم در زمین عرعر ز بیم صرصر است
نیکی آموز از همه ار کم ز خود آخر چه عیب
راستی در جدول زرگر ز چوبین مسطر است
نیست قدر عالی و دون جز به مقدار هنر
قصر شه را پاسبان بر بام و دربان بر در است
حکمت اندر رنج تن تهذیب عقل و جان توست
قصد واعظ زجر اصحاب و لگد بر منبر است
کامل و ناقص نه یکسانند در قطع امور
آنچه از شمشیر می آید نه حد خنجر است
چون کنند اهل حسد طوفان طریق حلم گیر
گاه موج آرام کشتی را ز ثقل لنگر است
با حسودان لطف خوش باشد ولی نتوان به آب
کشتن آن آتش که اندر سنگ آتش مضمر است
گر نیی همکار با نیکان ز همنامی چه سود
یک مسیح ابراء اکمه کرد و دیگر اعور است
خوی نیکو گیرد آن کز نیک یابد تربیت
شیر حکمت نوشد آن کام الکتابش مادر است
فعل نیک از نیک خویان جو که در تصریف دهر
مشتق اندر صورت و معنی به وفق مصدراست
خارخار شک درون دل بودن جان را چو گر
معنی ان کز برای شک بود زان رو گر است
هست مرد تیره دل در صورت اهل صفا
آن زن هندو که از جنس سفیدش چادر است
هر خلل کاندر عمل بینی ز نقصان دل است
رخنه کاندر قصر یابی از قصور قیصر است
نفس ظلمت رو به حبل الله ز جنبش باز ماند
رشته خورشید بند بال مرغ شب پر است
بی گناهی را به جرم دیگری از روی جهل
سرزنش کردن به رسم عاقل دانشور است
کرم را کش می توان عین کرم خواندن چه عیب
گر به رغم مردمش ام الخبائث دختر است
هر چه می یابی ز وی آن خاصیت کش ممکن است
طعن او بر فقد هر ناممکنی مستنکر است
نیست کوه از بهر همراهی که گویی مزمن است
نیست شیر از بهر هم خوابی که گویی ابخر است
سفله گر خجلت کشد ز آثار فعل خود کشد
گلخنی را رو سیاه از دود یا خاکستر است
گوش حکمت کش طلب، نی دیده صورت پرست
حظ کور از شاهدان خوش نوا بیش از کر است
چون فتد ز آهنگ صحت تار رگ بر عود تن
زخمه بهر ساز آن آهنگ زخم نشتر است
نقش پهلو نسخه تفصیل رنج شب بس است
جامه چاکی را که تا صبح از حصیرش بستر است
خوش بود خوشخو به هر صورت که باشد چون عبیر
کش به سهو ار غافلی تصحیف خواند عنبر است
کوس ناموس ار زنی از چرخ و انجم بر گذر
چون دف رسواییت این پر جلاجل چنبر است
سوی معنی رو که گر ماند به صورت با سپند
کی کند دفع گزند آن نقطه کاندر مجمر است
کم نشین ز امثال خود ایمن که باشد در رقم
مثل حنجر خنجر اما بهر قطع حنجر است
طعنه از کس خوش نباشد گرچه شیرین گو بود
زخم نی بر دیده سخت است ار همه نیشکر است
کندن بنیاد دولت را بود سیلی عظیم
رشحه کلک عوانان گرچه بس مستحقر است
گر عروج نفس خواهی بال همت برگشای
کانچه در پرواز دارد اعتبار اول پر است
نیست از مردی عجوز دهر را گشتن زبون
زن که فایق گشت بر شوهر به معنی شوهر است
راه عزلت پوی و خرم زی که چندین قهقهه
کبک ازان دارد که دور از خلق بر کوه و در است
حبس نیلی گنبدی از گریه می شو غرق آب
شب چو مرغی کآشیانش غنچه نیلوفر است
منکران را واردات عارفان نبود قبول
کافران را معجزات انبیا کی باور است
فقره فقره از کلام شیره مردان گوش کن
زانکه بر بوجهل جهل آن ذوالفقار حیدر است
نکته های پست کامل هست طالب را بلند
نقطه های یای حیدر تاج قاف قنبر است
خاک یاران شو که پشت کبر و کینت بشکند
کحل اغبر چشم نصرت را غبار لشکر است
لشکر انعام نادیده به بانگی تفرقه ست
دفتر شیرازه ناکرده به بادی ابتر است
ناپسندی گر رسد از یار روشندل چه باک
نیست عیبی آب صافی را که خاشاک آور است
دل بپرور بحر فیض نو به نو کز نخل خشک
می خورد خرمای تر مریم که عیسی پرور است
کافری دان نفس سرکش را که لازم یابیش
سرکشی چون سرکش کافی که اندر کافر است
ساغر عشرت مزن با زن که گر هست از نخست
رازدار سر عفت آخر از ساغر غر است
بهره از جنسیت افزاید که چون در فصل دی
مهر عریان باشد از وی حظ عریان اوفر است
دل مکن با ژنده پوشان بد که جاسوس دلند
بهر جاسوسی ست شه کاندر لباس چاکر است
چاره در دفع خواطر صحبت پیر است و بس
رخنه بر یأجوج بستن خاصه اسکندر است
جان پژمرده ز فیض پیر یابد زندگی
خضر ازان خضر است کز وی سبزه خشک اخضر است
بوی درویشی نداری خرقه پشمین چه سود
چند پیچی پشک در نافه که مشک اذفر است
ناز پرورد هوا با نفس نتواند غزا
زن که باشد لایق معجر چه مرد مغفر است
در جوانی سعی کن گر بی خلل خواهی عمل
میوه بی نقصان بود چون از درخت نوبر است
عالم عالی مقام از بهر جر خواهد علو
چون علی کش معنی استعلا و کار او جر است
مفتی تر دامن از مستی نوازد همچو دف
دفتر خود را دف تر دامن آری دفتر است
فلسفه چون اکثرش آمد سفه پس کل آن
هم سفه باشد که دارد حکم کل آنچ اکثر است
فلسفی از گنج حکمت چون به فلسی ره نیافت
می ندانم دیگری را سوی آن چون رهبر است
حکم حال منطقی خواهی ز حال فلسفی
کن قیاس آن را که اصغر مندرج در اکبر است
آن بد اختر کش منجم گفته ای چون هر اثر
پیش او مسند به اختر شد خدایش اختر است
اختیاری نیست او را اختیار از وی مپرس
اختیار جمله گم در اختیار داور است
چرخ و انجم جن و مردم هر یک اینجا مضطرند
اختیار جمله پیش «من یجیب المضطر» است
نور توحید است در دل مشعر ادراک حق
مشعر اخترپرستان را کجا آن مشعر است
معنی معشر معیت با شر آمد زان سبب
نیست زین معشر کسی بی شر اگر بو معشر است
حکمت یونیان پیغام نفس است و هوا
حکمت ایمانیان فرموده پیغمبر است
نامه کش عنوان نه قال الله یا قال النبی ست
حاصل مضمون آن خسران روز محشر است
نیست جز بوی نبی سوی خدا رهبر تو را
از علی جو بو که بوی بوعلی مستقذر است
دست بگسل از شفای او که دستور شقاست
پای یکسو نه ز قانونش که کانون شر است
صاحب علم لدنی را چه حاجت خط و لفظ
صفحه دل مصحف است آن را که قرآن از بر است
جامی احسنت این نه شعر از باغ رضوان روضه ای ست
کاندرو هر حرف ظرفی پر شراب کوثر است
در سواد خط آن انوار حکمت مختفی ست
چون شب تاریک آبستن به صبح انور است
همچو بکر فکر خسرو زاده است از لطف طبع
در کمال خوبی این یک خواهر آن یک خواهر است
ای بسا خواهر که با خواهر چو گردد جلوه گر
در جمال اکبر بود هر چند در سال اصغر است
«لجة الاسرار» اگر سازم لقب آن را سزاست
زانکه از اسرار دین بحری لبالب گوهر است
«حجة الاحرار» اگر با آن کنم ضم هم رواست
زانکه بر مطلوب هر آزاده حجت گستر است
مر بود پنجاه و چون آمد دو مر ابیات آن
در صفا و محکمی شاید که گویم مرمر است
سال تاریخش اگر فرخ نویسم دور نیست
زانکه سال از دولت تاریخ او فرخ فر است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کنگر ایوان شه کز کاخ کیوان برتر است
رخنه ها دان کش به دیوار حصار دین در است
هوش مصنوعی: کنگر به عنوان نشانه‌ای از زیبایی در کاخ پادشاهی، نشان می‌دهد که این زیبایی حتی از مکان‌های بزرگ‌تر و مشهورتر نیز فراتر است. شکاف‌ها و فرورفتگی‌هایی که وجود دارد، به معنی این است که گاهی اوقات بر اساس ظواهر نمی‌توان به ماهیت واقعی و استحکام دیوار دین پی برد.
چون سلامت ماند از تارج نقد این حصار
پاسبان در خواب و بر هر رخنه دزدی دیگر است
هوش مصنوعی: وقتی که از اموال و دارایی‌ها به خوبی محافظت شود و در این حصار امنیتی، نگهبان‌ها غافل باشند، همیشه احتمال دارد که کسی از نقطه‌ای دیگر وارد شده و به حریم خصوصی دستبرد بزند.
چیست زر ناب رنگین گشته خاکی ز آفتاب
هر که کرد افسر ز زر ناب خاکش بر سر است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چه استفاده‌ای از طلا و ثروت است اگر کسی به خاطر آن، اصل و هویت خود را فراموش کند. هر کس که تاج و مقامش از طلا باشد، در حقیقت باید بداند که ریشه‌اش از خاک است و به آن زمین تعلق دارد. به بیان دیگر، هر کس که به مقام و مال بی‌اساس تکیه کند، در واقع بر سرش خاک است و نمی‌تواند از حقیقت وجودش جدا شود.
گر ندارد سیم و زر دانا منه نامش گدا
در برش دل بحر دانش و او شه بحر و بر است
هوش مصنوعی: اگر کسی از مال و ثروت بی‌بهره باشد، نباید او را گدا نامید، زیرا او با دانش و آگاهی‌اش سرشار است و در حقیقت، او شاهی در دریای علم و معرفت به شمار می‌آید.
زن نیی مردی کن و دست کرم بگشا که زر
مرد را بهر کرم زن را برای زیور است
هوش مصنوعی: زن نباش، مرد باش و دست زیبایی را باز کن؛ زیرا که مردان برای نیکی و بخشش رزق می‌طلبند، اما زنان برای زیور و زیبایی.
کیسه خالی باش بهر رفعت یوم الحساب
صفر چون خالی ست ز ارقام عدد بالاتر است
هوش مصنوعی: اگر کیسه‌ات خالی باشد، در روز حسابرسی در بالاترین مقام قرار می‌گیری، چرا که خالی بودن آن از اعداد، به نوعی برتری به حساب می‌آید.
عاشق همیان شدی لاغر میانش کن ز بذل
حسن معشوقان رعنا در میان لاغر است
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر محبت و زیبایی محبوبش، خود را نازک و ضعیف کرده است. در حقیقت، زیبایی‌های معشوقان دلربا باعث می‌شود که انسان از خود بگذرد و لاغر و نحیف شود.
نیست سرخ از اصل گوهر تنگه زر گوییا
بهر داغ بخل کیشان کرده سرخ از آذر است
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که رنگ سرخ، ناشی از گرانبها بودن و اصالت گوهر نیست، بلکه به دلیل احساسات و کینه‌هایی که در دل برخی افراد وجود دارد، به وجود آمده است. به عبارت دیگر، سرخی واقعی از درون و اصل خود نشأت می‌گیرد و نه از احساسات منفی و حسادت.
زر بود در جیب مال و میل او در جان و بال
لعل آتش رنگ بر کف لعل و در دل اخگر است
هوش مصنوعی: در جیب او ثروت و مال وجود دارد و آرزوی او در جان و زندگی‌اش محسوب می‌شود. گلو لعل و دلش مانند آتشی سرخ و شعله‌ور است.
بگذر از ویرانه گیتی سلامت گرچه هست
گنج ها در وی که بر هر یک طلسمی منکر است
هوش مصنوعی: از خرابه‌های دنیا عبور کن. هرچند در اینجا گنج‌های زیادی وجود دارد، اما هر یک از آن‌ها دارای طلسمی است که نمی‌توان به آن‌ها دسترسی پیدا کرد. سلامت و امنیت از همه چیز مهم‌تر است.
هر کجا بینی در گنجی و بر در حلقه ای
حلقه حلقه کرده ماری در دهان اژدر است
هوش مصنوعی: هر جا که ببینی گنجی وجود دارد و در ورودی آن حلقه‌ای از مار گره خورده است، در حقیقت درون دهان اژدری نهفته است.
حرص کار مور باشد گر روی با او به گور
حشو گور خویشتن بینی که مور بی مر است
هوش مصنوعی: مكافحه و تلاش بی‌مورد انسان مانند تلاش موری است که برای جمع‌آوری غذا در حالی که درد مرگ را فراموش کرده، به قبر خود می‌نگرد. در نهایت، مانند مور، انسان نیز از جاودانگی بی‌بهره است.
شد دهان حرص سنجر پر ولی از خاک مرو
این سخن بشنو که مروی از دهان سنجر است
هوش مصنوعی: حرص سنجر به حدی زیاد شد که دهانش پر از کلمات شد، اما از خاک مرو سخن نگو، چرا که این کلمات از دهان سنجر برآمده‌اند.
معنی ذراترک آمد مقبلی کو برد بو
ز امتثال امر ذر در ترک دنیی بوذر است
هوش مصنوعی: در این بیت به معنای این اشاره شده که ترک دنیا و دوری از آن به معنای اطاعت از دستورات خداوند است. در اینجا، با تأکید بر اهمیت عمل به فرامین الهی، نشان داده می‌شود که ترک دنیا و وابستگی به آن، در واقع، نشانه‌ای از ارادت و تسلیم در برابر اوامر الهی است.
زر بده وز فحش اولادالزنا را لب ببند
دیده باشی قفل زر کز بهر فرج استر است
هوش مصنوعی: پول بده و زبانت را در برابر توهین‌های بی‌پدر و مادری ببند، دیدی که قفل طلا برای گشایش در وجود یک الاغ است.
گرچه باشد زر خوش ابرا کن ز زر کابراست تاج
بهر ابراهیم و زر نعلین پای آذر است
هوش مصنوعی: هرچند طلا زیباست و زینتی است، اما در واقع زینت اصلی و ارزش واقعی در چیزهای دیگر نهفته است. تاج ابراهیم به خاطر مقام و عظمت اوست و طلا فقط بخشی از آن زینت است. همچنین، طلا بر پای آذر نشان‌دهنده این است که ارزش واقعی در محتوای معنوی و شخصیت فرد است، نه در زرق و برق‌های ظاهری.
از ریا پیشه مجو حاجت که جودش عارضی ست
میوه کی آرد درخت خشک کز باران تر است
هوش مصنوعی: از تقلب و ظاهر سازی برای برآورده کردن نیازهایت دوری کن، چون بخشش و سخاوت او به خاطر موقعیت و شرایط خاصی است. درخت خشک هرگز نمی‌تواند میوه بیاورد، حتی اگر باران بر آن ببارد.
لب نیالایند اهل همت از خوان خسان
در خور دندان انجم گرده ماه و خور است
هوش مصنوعی: کسانی که اهل تلاش و کوشش هستند، از سفره‌ی بی‌همتایی که دیگران فراهم کرده‌اند لذت نمی‌برند و تنها به چیزهایی که واقعی و باارزش‌اند، می‌نگرند. مانند دندان‌ها که غذا را می‌شکنند، آن‌ها نیز به زیبایی و شکوه آسمان و خورشید توجه دارند.
طامعان از بهر طعمه پیش هر خس سر نهند
قانعان را خنده بر شاه و وزیر کشور است
هوش مصنوعی: طمع‌کاران برای به دست آوردن خواسته‌هایشان، سر به پای هر گیاه بی‌ارزشی می‌گذارند، در حالی که راضی و قانع‌ها به مسیر خود ادامه می‌دهند و با نگاهی خندان به شاه و وزیر کشور، بی‌اعتنایی خود را نشان می‌دهند.
ماکیان از بهر دانه می برد سر زیر کاه
قهقهه بر کوه و بر در شیوه کبک نر است
هوش مصنوعی: مرغ‌ها به خاطر دانه، سرشان را زیر کاه می‌برند و در عین حال، با خوشحالی و صدای بلند در کوه و در باغ‌ها مانند کبک نر رفتار می‌کنند.
نفع عامه عامه را اولی ست آری دم خر
خوش مگس رانی ست لیکن کون خر را در خور است
هوش مصنوعی: مردم باید به نفع جمع عمل کنند، هرچند لذت‌های زودگذری وجود دارد که ممکن است برای یک فرد جذاب باشد. اما در نهایت، شرایط و واقعیت‌ها باید در نظر گرفته شوند.
مرد کاسب کز مشقت می کند کف را درشت
بهر ناهمواری نفس دغل سوهان گر است
هوش مصنوعی: مردی که در کار و کسب خود سختی می‌کشد، با تلاش و زحمت به دست می‌آورد، درست مانند سوهانی که برای صاف کردن ناهمواری‌های نفس خود باید بر روی مشکلات و چالش‌ها کار کند.
ساغر راحت بود از کسب بر کف آبله
وقت آن کس خوش که راحت یافته زین ساغر است
هوش مصنوعی: کسی که توانسته است از زحمت و سختی‌ها رهایی یابد، در حقیقت خوشبخت‌تر است. راحتی و آسایش واقعی زمانی به دست می‌آید که درد و زحمتی پشت‌سر گذاشته شود.
فرج را بند از گلو کن کز زنان سعتری
فارغ است آن کس که قوت او ز نان و سعتر است
هوش مصنوعی: بهتر است که مشکلات و سختی‌ها را کنار بگذارید، زیرا فردی که قدرت او از غذا و نعمت‌های دنیوی تأمین می‌شود، از بار زندگی خود رهایی یافته است.
هر که را خر ساخت شهوت نیم خردل گو به عقل
خود به فهم خرده بینان نیم خردل هم خر است
هوش مصنوعی: هر کس که تحت تأثیر شهوت قرار گیرد و از عقل و آگاهی خود بهره‌ای نبرد، حتی اگر به اندازه یک دانه خردل هم خردمند به نظر برسد، باز هم او در واقع گرفتار ضلالت و جهل است.
سفله را منظور نتوان ساختن کو خوبروست
میخ را در دیده نتوان کوفتن کان از زر است
هوش مصنوعی: نمی‌توان ارزش و مقام یک آدم پست را بالا برد، چون او به ظاهر خوش‌سیماست. همچنین نمی‌توان چیزی را در چشم کسی فرو کرد که از طلا ساخته شده است.
شاهدان زر طلب را عارض پر خط و خال
در کف طامع به قصد مال مردم محضر است
هوش مصنوعی: شاهدانی که به دنبال طلا و ثروت هستند، با چهره‌ای پر از نشانه‌ها و خط و خال، به حضور آمده‌اند تا به طمع مال و دارایی مردم نزدیک شوند.
روزگارت تیره دستت خالی و دل پر هوس
شب دراز و ناخنان افتاده اعضا پر گر است
هوش مصنوعی: زندگیت سیاه است، دستت تهی و دلت پر از آرزوهاست. شب طولانی است و اعضای بدنت به خاطر دغدغه‌ها و فشارها فرسوده و خسته شده‌اند.
دست ده با راستان در قطع پستی های طبع
بی عصا مگذر که در راه تو صد جوی و جر است
هوش مصنوعی: با افراد درستکار همراهی کن و از نادرستی‌های نفس دوری کن. بدون ابزار و راهنما در این مسیر گام مگذار، زیرا در این راه چالش‌ها و مشکلات بسیاری وجود دارد.
باش در دین ثابت ار ترسی ز قهر حق که پای
کرده محکم در زمین عرعر ز بیم صرصر است
هوش مصنوعی: اگر از خشم خداوند ترس داری، در دین خود محکم و استوار باش. همانطور که الاغ به خاطر ترس از طوفان، پایش را در زمین محکم می‌کند، تو هم باید در ایمان خود استقامت داشته باشی.
نیکی آموز از همه ار کم ز خود آخر چه عیب
راستی در جدول زرگر ز چوبین مسطر است
هوش مصنوعی: نیکی را از همه یاد بگیر، حتی اگر خودت هم کم داشته باشی. در واقع چه اشکالی دارد که راستی مثل جدول طلاکار، از چوب ساخته شده باشد؟
نیست قدر عالی و دون جز به مقدار هنر
قصر شه را پاسبان بر بام و دربان بر در است
هوش مصنوعی: ارزش افراد به هنری که دارند بستگی دارد. در قصر شاه، یکی بر بام نگهبانی می‌کند و دیگری در ورودی guard می‌کند.
حکمت اندر رنج تن تهذیب عقل و جان توست
قصد واعظ زجر اصحاب و لگد بر منبر است
هوش مصنوعی: رنج و سختی که بر جسم می‌کشیم، در حقیقت برای پرورش و اصلاح عقل و روح ماست. هدف واعظ از تذکر و نصیحت، فقط زجر دادن به مردم نیست و نباید فقط به ظاهر کلامش نگاه کرد.
کامل و ناقص نه یکسانند در قطع امور
آنچه از شمشیر می آید نه حد خنجر است
هوش مصنوعی: در این جمله، به تفاوت‌های بین دو چیز اشاره شده است؛ چیزهایی که کامل و ناقص هستند، در نوع و نحوه تأثیرگذاری بر یکدیگر از یکدیگر متفاوتند. به عبارتی، نوع تأثیر یک شمشیر با نوع تأثیر یک خنجر متفاوت است و این دو را نمی‌توان با هم مقایسه کرد.
چون کنند اهل حسد طوفان طریق حلم گیر
گاه موج آرام کشتی را ز ثقل لنگر است
هوش مصنوعی: وقتی حسودان به ایجاد طوفان و آشفتگی می‌پردازند، می‌توان با بردباری و صبر به راهی آرام ادامه داد؛ به‌طور مشابه که کشتی به خاطر سنگینی لنگرش در آرامش باقی می‌ماند.
با حسودان لطف خوش باشد ولی نتوان به آب
کشتن آن آتش که اندر سنگ آتش مضمر است
هوش مصنوعی: با کسانی که حسد می‌ورزند، نیکی و مهربانی داشته باش، اما نمی‌توانی آن آتش خفته در سنگ را به آب خاموش کنی.
گر نیی همکار با نیکان ز همنامی چه سود
یک مسیح ابراء اکمه کرد و دیگر اعور است
هوش مصنوعی: اگر با نیکان همدلی و همراهی نداشته باشی، نامت چه فایده‌ای دارد؟ یک مسیح می‌تواند بیمار را شفا دهد، اما اگر دیگری نابینا باشد، این موضوع چه سودی خواهد داشت؟
خوی نیکو گیرد آن کز نیک یابد تربیت
شیر حکمت نوشد آن کام الکتابش مادر است
هوش مصنوعی: انسانی که تربیت خوب و نیکو ببیند، به خوی و رفتار نیکویی دست می‌یابد. مانند شیری که با نوشیدن شیر حکمت، به بزرگی و دانایی می‌رسد و مادرش به مانند کتابی از دانش و معرفت برای اوست.
فعل نیک از نیک خویان جو که در تصریف دهر
مشتق اندر صورت و معنی به وفق مصدراست
هوش مصنوعی: اگر از افراد نیکوکار عمل نیک ببیند، چون زمانه در تغییر و تحول است، این اعمال در ظاهر و معنا به گونه‌ای هستند که با منبع خود هماهنگی دارند.
خارخار شک درون دل بودن جان را چو گر
معنی ان کز برای شک بود زان رو گر است
هوش مصنوعی: شک و تردید در دل انسان مانند خاری آزاردهنده است و اگر به معنای آن توجه کنیم، می‌توانیم بفهمیم که این احساس ناشی از وجود همان شک است. بنابراین، این شک باعث رنجش و آزار جان می‌شود.
هست مرد تیره دل در صورت اهل صفا
آن زن هندو که از جنس سفیدش چادر است
هوش مصنوعی: مردی با دل تیره و بدبین در ظاهر خود را از اهل صفا نشان می‌دهد، اما در واقع آن زن هندو که چادرش از جنس سفید است، نشان‌دهنده‌ی پاکی و صفاست.
هر خلل کاندر عمل بینی ز نقصان دل است
رخنه کاندر قصر یابی از قصور قیصر است
هوش مصنوعی: اگر در کارهایت نقصی ببینی، از کمبود دل و نیت توست. و اگر در کاخ قدرت کسی نقصی مشاهده کند، نشانه کوتاهی و ناتوانی آن فرد در مقامش است.
نفس ظلمت رو به حبل الله ز جنبش باز ماند
رشته خورشید بند بال مرغ شب پر است
هوش مصنوعی: این شعر به وضعیت تاریکی و ناهنجاری اشاره دارد که به سوی نور و راه خدا (حبل الله) نمی‌تواند حرکت کند. در اینجا، روشنایی خورشید نشان‌دهنده حق و روشنی است، در حالی که مرغ شب نماد تاریکی و ناامیدی است که به بال‌هایش محدود شده و نمی‌تواند پرواز کند. در کل، این ابیات بیانگر جدایی میان تاریکی و روشنایی و اختلال در مسیر معنوی و الهی هستند.
بی گناهی را به جرم دیگری از روی جهل
سرزنش کردن به رسم عاقل دانشور است
هوش مصنوعی: سرزنش کردن فردی بی‌گناه به خاطر اشتباهات دیگران، نشان‌دهنده نادانی و بی‌خبری است. این عمل برخلاف عقل و دانش است.
کرم را کش می توان عین کرم خواندن چه عیب
گر به رغم مردمش ام الخبائث دختر است
هوش مصنوعی: کرم را می‌توان به شکل کرم توصیف کرد؛ چه اشکالی دارد اگر با وجود اینکه مردم او را بد بدانند، او دختر بدی‌ها باشد؟
هر چه می یابی ز وی آن خاصیت کش ممکن است
طعن او بر فقد هر ناممکنی مستنکر است
هوش مصنوعی: هر چیزی که از او به دست می‌آوری، همان ویژگی را دارد که او می‌تواند بر فقدان هر چیزی که ممکن نیست، خرده بگیرد.
نیست کوه از بهر همراهی که گویی مزمن است
نیست شیر از بهر هم خوابی که گویی ابخر است
هوش مصنوعی: کوه برای اینکه کسی در کنار آن باشد، وجود ندارد و شیر هم برای خوابیدن با دیگران نیست. اینجا به نوعی بیان می‌شود که وجود چیزها به خودی خود است و نه به خاطر دیگران.
سفله گر خجلت کشد ز آثار فعل خود کشد
گلخنی را رو سیاه از دود یا خاکستر است
هوش مصنوعی: اگر آدم پست و بی‌ارزشی از کارهای زشت خود شرمسار شود، مانند این است که در اثر دود یا خاکستر، چهره‌اش سیاه می‌شود و به همین دلیل همواره باید از اعمالش بترسد و خجالت بکشد.
گوش حکمت کش طلب، نی دیده صورت پرست
حظ کور از شاهدان خوش نوا بیش از کر است
هوش مصنوعی: به دنبال درک معانی عمیق و عقلانی باش، نه اینکه فقط به زیبایی ظاهری و لذت‌های موقت توجه کنی. کسانی که فقط به ظاهر زیبای چیزها می‌نگرند، در واقع از حقیقت و حکمت دورند و نمی‌توانند از لذت‌های واقعی بهره‌مند شوند.
چون فتد ز آهنگ صحت تار رگ بر عود تن
زخمه بهر ساز آن آهنگ زخم نشتر است
هوش مصنوعی: زمانی که صدای موسیقی به خوبی و سلامت به گوش می‌رسد، نوازنده با ضربه زدن به تار رگ‌های وجودش، صدای آن را ایجاد می‌کند. این زخمه‌ها به نوعی همچون برش‌ها و آسیب‌هایی هستند که برای تولید آن موسیقی لازم است.
نقش پهلو نسخه تفصیل رنج شب بس است
جامه چاکی را که تا صبح از حصیرش بستر است
هوش مصنوعی: نقش روی پهلو نمادی از جزئیات سختی‌های شب است، و برای کسی که تا صبح بر روی حصیر خوابیده، همین یک لباس پاره کافیست.
خوش بود خوشخو به هر صورت که باشد چون عبیر
کش به سهو ار غافلی تصحیف خواند عنبر است
هوش مصنوعی: انسان خوش‌خلق و خوش‌رفتار در هر شرایطی دلپذیر است، مانند بویی خوش که حتی اگر به اشتباه نامش عوض شود، هنوز هم عطرش خوشایند خواهد بود.
کوس ناموس ار زنی از چرخ و انجم بر گذر
چون دف رسواییت این پر جلاجل چنبر است
هوش مصنوعی: اگر صدای رسوایی تو در آسمان و بین ستاره‌ها به گوش برسد، همچون طنین دف و ساز، این تنها نشانه‌ای از این است که این دور و بر تو، در چنگال سرنوشت و قدرتی بزرگ گرفتار است.
سوی معنی رو که گر ماند به صورت با سپند
کی کند دفع گزند آن نقطه کاندر مجمر است
هوش مصنوعی: به معنای واقعی سخن بپرداز، زیرا اگر فقط به ظواهر اکتفا کنی، چگونه می‌توانی از خطرات دوری کنی؟ آن نقطه‌ای که در دل آتش پنهان است، ممکن است عواقب ناگواری به همراه داشته باشد.
کم نشین ز امثال خود ایمن که باشد در رقم
مثل حنجر خنجر اما بهر قطع حنجر است
هوش مصنوعی: از افراد شبیه خود دوری کن؛ زیرا در ظاهر ممکن است بی‌خطر به نظر برسند، اما همانند خنجر، که ظاهری زیبا دارد، تنها برای آسیب زدن به دیگران ساخته شده‌اند.
طعنه از کس خوش نباشد گرچه شیرین گو بود
زخم نی بر دیده سخت است ار همه نیشکر است
هوش مصنوعی: انتقاد یا طعنه از سوی هر کسی خوشایند نیست، حتی اگر به زبانی شیرین بیان شود. زخم یا آسیب واقعی بر چشمان ما بسیار دردناک‌تر از این است که اگر همه چیز زیبا به نظر برسد.
کندن بنیاد دولت را بود سیلی عظیم
رشحه کلک عوانان گرچه بس مستحقر است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که نشانه‌های قدرت و استحکام حکومت با یک ضربه بزرگ به خطر می‌افتد، حتی اگر عوامل و مسببان این اتفاق، از نظر اجتماعی و مقام، افراد بی‌اهمیتی باشند.
گر عروج نفس خواهی بال همت برگشای
کانچه در پرواز دارد اعتبار اول پر است
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به اوج برسیدی، باید همت و اراده خود را به کار بگیری. چرا که هر چیزی که در پرواز به آن نیاز داری، همانند اعتبار یک پر است.
نیست از مردی عجوز دهر را گشتن زبون
زن که فایق گشت بر شوهر به معنی شوهر است
هوش مصنوعی: در روزگار کهن، برخی از مردان مسن و سالخورده به زبانی ناپسند صحبت می‌کنند و این نشان‌دهنده آن است که ممکن است در زندگی زناشویی خود نتوانند مقام و منزلت خود را حفظ کنند. در واقع، این وضع به نوعی نشان‌دهنده این است که در بعضی موارد، زنان می‌توانند بر شوهران خود فائق آیند و در زندگی بر آن‌ها تسلط داشته باشند.
راه عزلت پوی و خرم زی که چندین قهقهه
کبک ازان دارد که دور از خلق بر کوه و در است
هوش مصنوعی: به سوی تنهایی برو و در آن شاد باش، زیرا که در این دوری از مردم، صدای خوش و شادابی طبیعت را می‌توان شنید. صدای قهقهه‌ی کبک‌ها در کوه‌ها و دره‌ها به تو می‌گوید که در انزوا هم می‌توان خوشی و شادابی را تجربه کرد.
حبس نیلی گنبدی از گریه می شو غرق آب
شب چو مرغی کآشیانش غنچه نیلوفر است
هوش مصنوعی: در اینجا توصیفی از حسی عمیق و غمگین وجود دارد. گنبد نیلی به آسمان شب اشاره دارد که با اشک پر شده است. شب مانند پرنده‌ای است که در مکانی زیبا و لطیف زندگی می‌کند، جایی که شبیه غنچه‌های نیلوفر است. این احساس نشان‌دهنده‌ی دل‌تنگی و زیبایی در عین حال درد و غم است.
منکران را واردات عارفان نبود قبول
کافران را معجزات انبیا کی باور است
هوش مصنوعی: منکران هیچ‌گاه سخنان عارفان را نمی‌پذیرند؛ مانند اینکه کافران نمی‌توانند معجزات پیامبران را باور کنند.
فقره فقره از کلام شیره مردان گوش کن
زانکه بر بوجهل جهل آن ذوالفقار حیدر است
هوش مصنوعی: به آرامی و با دقت به سخنان مردان بزرگ گوش کن، زیرا این سخنان برای جاهلان مانند شمشیر حیدر (علی) است که بر ignorance و نادانی می‌تازد.
نکته های پست کامل هست طالب را بلند
نقطه های یای حیدر تاج قاف قنبر است
هوش مصنوعی: این کلمات بر اهمیت و مقام والای فردی اشاره دارند که در جستجوی هدف‌های بزرگ و ارزشمند است. او از ویژگی‌های بارز و بلندی برخوردار است که او را از دیگران متمایز می‌کند. در واقع، این فرد به دنبال نقاط قوت و ویژگی‌های برجسته‌ای است که او را به سطحی بالا و معتبر برساند.
خاک یاران شو که پشت کبر و کینت بشکند
کحل اغبر چشم نصرت را غبار لشکر است
هوش مصنوعی: به خاک یاران بپیوند که غرور و دشمنی‌ات را بشکند و غبار لشکر عینک بینش یاری را فرا خواهد گرفت.
لشکر انعام نادیده به بانگی تفرقه ست
دفتر شیرازه ناکرده به بادی ابتر است
هوش مصنوعی: گروهی از موجودات، به طور ناگهانی و بدون هماهنگی، موجب زوال و بی‌نظمی می‌شوند. این بی‌نظمی همانند صفحه‌ای ناتمام و بدون نظم است که به راحتی تحت تأثیر قرار می‌گیرد و از هم می‌پاشد.
ناپسندی گر رسد از یار روشندل چه باک
نیست عیبی آب صافی را که خاشاک آور است
هوش مصنوعی: اگر از محبوب روشندل چیزی ناپسند و ناخوشایند سر بزند، نگران نباشید، چون عیب و نقصی در آب زلال نیست که با چندین خاشاک همراه باشد.
دل بپرور بحر فیض نو به نو کز نخل خشک
می خورد خرمای تر مریم که عیسی پرور است
هوش مصنوعی: دل خود را مانند یک دریا پر از نعمت و فایده قرار بده، چرا که همچون نخل خشکی که در حال حاضر خرماهای تازه و مرطوب می‌خورد، از نعمت‌های زندگی بهره‌مند خواهی شد و این نعمت‌ها می‌تواند تو را به سوی رشد و شکوفایی سوق دهد، همان‌طور که مریم، عیسی را پرورش داد.
کافری دان نفس سرکش را که لازم یابیش
سرکشی چون سرکش کافی که اندر کافر است
هوش مصنوعی: نفس سرکش و rebellious را باید به عنوان کافر بشناسیم، چرا که این نفس خود را وادار به سرکشی می‌کند، مانند کافری که در وجودش ویژگی‌های کفر وجود دارد.
ساغر عشرت مزن با زن که گر هست از نخست
رازدار سر عفت آخر از ساغر غر است
هوش مصنوعی: وقت خوشگذرانی با زن را آغاز نکن، زیرا اگر او از ابتدا رازدار عفت و پاکی باشد، در نهایت تحت تأثیر مَشرب و شراب دچار انحراف خواهد شد.
بهره از جنسیت افزاید که چون در فصل دی
مهر عریان باشد از وی حظ عریان اوفر است
هوش مصنوعی: در فصل زمستان، زمانی که عشق و محبت نمایان و بی‌پرده است، انسان از آن بیشتر بهره‌مند می‌شود.
دل مکن با ژنده پوشان بد که جاسوس دلند
بهر جاسوسی ست شه کاندر لباس چاکر است
هوش مصنوعی: با افراد بدبخت و بیچاره دوست نشو، چون آنها در دل خود نیت‌های بدی دارند. مراقب باش که حتی کسانی که به نظر خدمتگزار می‌آیند، ممکن است در پی خبرچینی و برملا کردن رازهایت باشند.
چاره در دفع خواطر صحبت پیر است و بس
رخنه بر یأجوج بستن خاصه اسکندر است
هوش مصنوعی: راه درمان در دوری از اندیشه‌های پریشان تنها با رهنمودهای افراد دانا ممکن است و برطرف کردن خطرهای بزرگ به ویژه برای کسی مثل اسکندر، کار دشواری است.
جان پژمرده ز فیض پیر یابد زندگی
خضر ازان خضر است کز وی سبزه خشک اخضر است
هوش مصنوعی: جان پژمرده از نعمت و فیض پیر زنده می‌شود، در واقع زندگی خضر از همین پیر ناشی می‌شود، چرا که از او سبزه خشک به سبز و شاداب تبدیل می‌شود.
بوی درویشی نداری خرقه پشمین چه سود
چند پیچی پشک در نافه که مشک اذفر است
هوش مصنوعی: اگر درهرچی لباس درویشی بپوشی، ولی درونت خلوص و روحیه واقعی درویشانه نداشته باشی، فایده‌ای ندارد. حتی اگر عطر و بوی خوبی هم بزنید، به اندازه عطر مشک ارزش نخواهد داشت.
ناز پرورد هوا با نفس نتواند غزا
زن که باشد لایق معجر چه مرد مغفر است
هوش مصنوعی: شخصی که به ناز و زیبایی پرورش یافته است، نمی‌تواند با نفس خود به جنگ و جدال بپردازد، زیرا برای چنین کارهایی سزاوار نیست و شایسته‌ی پوشش و ویژگی‌های مردانه نیست.
در جوانی سعی کن گر بی خلل خواهی عمل
میوه بی نقصان بود چون از درخت نوبر است
هوش مصنوعی: در جوانی باید تلاش کنی، زیرا اگر تلاشت بدون وقفه باشد، نتیجه‌اش همچون میوه‌ای کامل و بی‌نقص خواهد بود که از درخت نوبر چیده شده است.
عالم عالی مقام از بهر جر خواهد علو
چون علی کش معنی استعلا و کار او جر است
هوش مصنوعی: عالمی که مقام والایی دارد، به خاطر عظمت خود، تلاش می‌کند تا به مرتبه یا مقامی بلندتر از علی برسد، زیرا خودش را بالاتر از او می‌بیند و این تلاش او نشان‌دهنده‌ی جباریت و جدیت در کارش است.
مفتی تر دامن از مستی نوازد همچو دف
دفتر خود را دف تر دامن آری دفتر است
هوش مصنوعی: مستی به ما احساس لطافت و زیبایی می‌دهد، مانند اینکه رد پای ما بر زمین می‌ماند و این احساس شیرین و خوشایند را به ارمغان می‌آورد. مانند اینکه هر یک از ما همراه با لحظات شادی که داریم، یادداشت‌هایی از زندگی‌مان نیز به جا می‌گذرانیم.
فلسفه چون اکثرش آمد سفه پس کل آن
هم سفه باشد که دارد حکم کل آنچ اکثر است
هوش مصنوعی: اگر بخش عمده‌ای از یک فلسفه بی‌معنی باشد، پس می‌توان گفت که کل آن فلسفه نیز بی‌معنی است، زیرا قاعده کلی این است که حکم کل تحت تأثیر قسمت بزرگ‌تر آن قرار می‌گیرد.
فلسفی از گنج حکمت چون به فلسی ره نیافت
می ندانم دیگری را سوی آن چون رهبر است
هوش مصنوعی: فلسفی وقتی نتوانست به گنج اندیشه و حکمت دست پیدا کند، نمی‌داند که آیا کسی دیگر هم به این گنج دسترسی دارد یا نه.
حکم حال منطقی خواهی ز حال فلسفی
کن قیاس آن را که اصغر مندرج در اکبر است
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی وضعیتی را به‌طور منطقی تحلیل کنی، باید از تفکر فلسفی کمک بگیری. به عبارتی دیگر، برای درک بهتر هر چیز کوچکی، باید آن را به مقیاس بزرگ‌تر و جامع‌تر مرتبط کنی.
آن بد اختر کش منجم گفته ای چون هر اثر
پیش او مسند به اختر شد خدایش اختر است
هوش مصنوعی: روزی منجمی بدشگون به من گفت که هر آنچه که بر انسان‌ها می‌گذرد، به خاطر تأثیر ستاره‌ها و اختران است. بنابراین، در حقیقت، آن ستاره‌ها هستند که سرنوشت ما را رقم می‌زنند.
اختیاری نیست او را اختیار از وی مپرس
اختیار جمله گم در اختیار داور است
هوش مصنوعی: او هیچ اختیاری از خود ندارد، پس از او در مورد اختیار سوال نکنید. همه چیز در اختیار خداوند است و خود او را نمی‌توان مختار دانست.
چرخ و انجم جن و مردم هر یک اینجا مضطرند
اختیار جمله پیش «من یجیب المضطر» است
هوش مصنوعی: چرخ و آسمان، جن و انسان هر کدام در اینجا نیازمند و در حالت اضطرار هستند و تنها کسی که می‌تواند به آنها کمک کند، خداوندی است که دعای مضطران را پاسخ می‌دهد.
نور توحید است در دل مشعر ادراک حق
مشعر اخترپرستان را کجا آن مشعر است
هوش مصنوعی: نور توحید در دل مشعر درخشان است، اما درک حقیقت برای ستاره‌پرستان کجاست؟ آن مکان واقعی درک کجاست؟
معنی معشر معیت با شر آمد زان سبب
نیست زین معشر کسی بی شر اگر بو معشر است
هوش مصنوعی: در اینجا به حضور افرادی اشاره شده که جمعی بدخواه و بدذات هستند. در چنین جمعی، کسی نمی‌تواند از بدی‌ها و فسادها دور بماند و همه تحت تاثیر منفی آن قرار می‌گیرند. اگر کسی در این محیط قرار گیرد، به ناچار با شر و بدی همراه خواهد بود.
حکمت یونیان پیغام نفس است و هوا
حکمت ایمانیان فرموده پیغمبر است
هوش مصنوعی: حکمت یونانیان نتیجه تفکر عمیق و جستجوی درونی است، در حالی که حکمت ایمانیان بر اساس تعالیم پیامبران و آموزه‌های دینی شکل گرفته است.
نامه کش عنوان نه قال الله یا قال النبی ست
حاصل مضمون آن خسران روز محشر است
هوش مصنوعی: نامه‌ای که نوشته می‌شود، نه آنچه خدا یا پیامبر گفته‌اند، بلکه نتیجه‌اش بیانگر زیان و خسارت در روز قیامت است.
نیست جز بوی نبی سوی خدا رهبر تو را
از علی جو بو که بوی بوعلی مستقذر است
هوش مصنوعی: تنها چیزی که می‌توان احساس کرد، عطر نبی است. برای رسیدن به خدا، راهنمای تو باید علی باشد. بوی بوعلی هم بوی ناپسند و ناخوشایندی دارد.
دست بگسل از شفای او که دستور شقاست
پای یکسو نه ز قانونش که کانون شر است
هوش مصنوعی: از کمک و درمان او دل بکن، زیرا که پیروی از او به عذاب و سختی می‌انجامد. برای نجات، به جای قوانین او، از جایی دیگر اقدام کن، زیرا او سرچشمه‌ی شر و بدبختی است.
صاحب علم لدنی را چه حاجت خط و لفظ
صفحه دل مصحف است آن را که قرآن از بر است
هوش مصنوعی: کسی که دانش غیبی و الهی دارد، نیازی به نوشتن و واژه‌های موجود بر روی کاغذ ندارد؛ زیرا او قرآن را از حفظ دارد و در دلش نگه می‌دارد.
جامی احسنت این نه شعر از باغ رضوان روضه ای ست
کاندرو هر حرف ظرفی پر شراب کوثر است
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی توصیف می‌کند که اشعار شاعر مانند یک باغ زیبا و دل‌انگیز است. هر واژه و هر جمله در این شعر شبیه به جامی پر از شراب ناب و خوشمزه است که ذهن و دل خواننده را سیراب می‌کند. به عبارتی، این کلمات به خاطر زیبایی و عمق معناهایی که دارند، روح و جان انسان را شاداب و تازه می‌کنند.
در سواد خط آن انوار حکمت مختفی ست
چون شب تاریک آبستن به صبح انور است
هوش مصنوعی: در نوشته‌های عمیق و معنادار، اسرار و دانش‌های ارزشمندی نهفته است، مانند شب تاریکی که به زودی به صبح روشن تبدیل می‌شود.
همچو بکر فکر خسرو زاده است از لطف طبع
در کمال خوبی این یک خواهر آن یک خواهر است
هوش مصنوعی: فکر او مثل یک دختر باکره است که از لطافت طبیعتش در نهایت زیبایی به وجود آمده است؛ این یکی خواهر اوست و آن دیگری نیز خواهرش.
ای بسا خواهر که با خواهر چو گردد جلوه گر
در جمال اکبر بود هر چند در سال اصغر است
هوش مصنوعی: بسیار ممکن است خواهرانی وجود داشته باشند که وقتی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، زیبایی بیشتری از خود نشان دهند، هرچند که در سنین پایین‌تر هستند.
«لجة الاسرار» اگر سازم لقب آن را سزاست
زانکه از اسرار دین بحری لبالب گوهر است
هوش مصنوعی: اگر بخواهم نامی مناسب برای «لجة الاسرار» انتخاب کنم، این نام شایسته است، زیرا این اثر مملو از حقایق و رازهای دین به اندازۀ یک دریا پر از جواهر است.
«حجة الاحرار» اگر با آن کنم ضم هم رواست
زانکه بر مطلوب هر آزاده حجت گستر است
هوش مصنوعی: اگر من با «حجة الاحرار» ضمیری بیفزایم، این امر هم قابل قبول است؛ زیرا بر هر خواسته‌ای که یک آزاد مرد دارد، دلیلی روشن و محکم وجود دارد.
مر بود پنجاه و چون آمد دو مر ابیات آن
در صفا و محکمی شاید که گویم مرمر است
هوش مصنوعی: زبان سخن به حدی زیبا و محکم هست که می‌توان آن را با مرمر مقایسه کرد و نشان از کیفیت بالا و استحکام آن دارد.
سال تاریخش اگر فرخ نویسم دور نیست
زانکه سال از دولت تاریخ او فرخ فر است
هوش مصنوعی: اگر سالی که ارزشمند و خوش‌یمن است را بنویسم، دور نیست چون سال، از نعمت و خوشی‌های تاریخ او برخوردار است.