شمارهٔ ۵
آن را که بر سر افسر اقبال سرمد است
سر در ره محمد و آل محمد است
فرزند کاف و نون اند افراد کاینات
احمد میان ایشان فرزند امجد است
مدی که هست بر سر آدم علامتی
زان میم و دال دان که قدمگاه احمد است
آن مد ز چتر دولت سرمد نشانه ای ست
آدم سرآمد همه عالم ازان مد است
هر کس نه مرتدی به ردای ولای اوست
در راه دین مرید مخوانش که مرتد است
سر در گلیم فاقه و تن بر حصیر فقر
شاه هزار صاحب دیهیم و مسند است
خاک رهش جلاده چشم خرد بود
آن را به نقد جان به خرد هر که به خرد است
سروی ست قد او چمن آرای فاستقم
طوبی به باغ سدره هوادار آن قد است
بس تلخکام کفر که بر خوان دعوتش
شیرین دهان ز چاشنی شهد اشهد است
بس سالخورد دهر کز آغاز بعثتش
رفته چو کودکان به سر لوح ابجد است
بد را شفیع و پایه نیکان ازو رفیع
محتاج لطف اوست اگر نیک اگر بد است
حال سپاه اهل ضلالت بد است ازو
تا بر سپاه اهل هدایت سپهبد است
مشکات انور است دل او خوش آن حدیث
کز راوی صحیح بدو گشته مسند است
یابد ز جامه خانه او خلعت قبول
هر تن که از لباس رعونت مجرد است
جاه و جلال بین که براقش گه عروج
از نعل خویش تاج نه فرق فرقد است
با او چه دستبرد عدو را که جاودان
بازوی مکنتش به یدالله مؤید است
پیوسته از تشدد او مدعی دین
خم گشته زیر اره چو دال مشدد است
جانش مقیم مقعد صدق است ازان چه باک
کش تنگنای حجره صدیقه مرقد است
انکار و شک ز خاطر ارباب شرک برد
حکم نبوتش که به قرآن مؤکد است
از فیض روح اوست به تجدید مستفیض
هر قابلی که طالب فیض مجدد است
ورد جمال از عرق عارضش دمید
زان ورد خد شاهد گیتی مورد است
آنجا که جاودانه بود جای باش او
عقل و خیال را چه مجال شد آمد است
دندان سین سنت و شین شریعتش
دندانه کلید بهشت مخلد است
شد طی بساط کفر و غوایت زمانه را
زان دم کزو مهاد هدایت ممهد است
خضرای دمنه حرم شرع و دین او
افعی نفس کوردلان را زبرجد است
یا خاتم النبیین یا سیدالرسل
نعت تو فتحنامه ملک مؤبد است
جامی که هست خاطر او بحر و نعت تو
زان بحر بر لب آمده در منضد است
عمری ست رو به کعبه فقر است و نیستی
راهش نما که گم شده در هستی خود است
بگشای قفل بند طبیعت ز باطنش
چون ظاهرش به قید شریعت مقید است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن را که بر سر افسر اقبال سرمد است
سر در ره محمد و آل محمد است
هوش مصنوعی: کسی که تحت سایهی نعمتهای ابدی و خوشبختی باشد، به راه و روش پیامبر اسلام و اهل بیت او هدایت شده است.
فرزند کاف و نون اند افراد کاینات
احمد میان ایشان فرزند امجد است
هوش مصنوعی: افراد دنیا ابتدا از کاف و نون به وجود آمدهاند و در میان این افراد، احمد است که فرزند برگزیده و از همه برجستهتر به حساب میآید.
مدی که هست بر سر آدم علامتی
زان میم و دال دان که قدمگاه احمد است
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به نشانههایی بر سر انسان است که نشاندهنده قدمگاه یا محل قدمنهادن پیامبر احمد (ص) میباشد. این نشانهها به طور خاص به حروف میم و دال مربوط میشوند. به عبارت دیگر، شعر به عظمتی که وجود انسان به واسطه این نشانهها دارد و ارتباطش با پیامبری بزرگ اشاره میکند.
آن مد ز چتر دولت سرمد نشانه ای ست
آدم سرآمد همه عالم ازان مد است
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید از عظمت و برتری یک وجود خاص اشاره دارد. این شخص با قدرت و حمایت الهی، به مانند چتری بزرگ، همه عالم را در زیر سایه خود قرار داده و منبعی برتر از همه موجودات است. در واقع، این شخص نماد کمال و بینظیری است که دیگران از آن بهرهمند میشوند.
هر کس نه مرتدی به ردای ولای اوست
در راه دین مرید مخوانش که مرتد است
هوش مصنوعی: هر کسی که در پیروی از ولایت او حق را ترک کرده باشد، در واقع به مذهب پنجری ملحق شده است. او را در راه دین پیرو نخوانید، زیرا از دین خارج شده است.
سر در گلیم فاقه و تن بر حصیر فقر
شاه هزار صاحب دیهیم و مسند است
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری از زندگی فقیرانه اشاره شده است؛ فردی که در حالتی ساده و بیآرایش زندگی میکند و با وجود وضعیت مالی نامناسب، در دل خود احساس بزرگی و شایستگی دارد. این شخص در عین فقری ظاهری، ممکن است در درونش احساس سلطنت و مقام داشته باشد. زندگی او با زرق و برق دنیوی فاصله دارد، اما همچنان احساس ارزش و عظمت در وجودش وجود دارد.
خاک رهش جلاده چشم خرد بود
آن را به نقد جان به خرد هر که به خرد است
هوش مصنوعی: خاک راه او نظر دانش را روشن میکند و هر کس که درک و بینش دارد، ارزش جانش را درک میکند.
سروی ست قد او چمن آرای فاستقم
طوبی به باغ سدره هوادار آن قد است
هوش مصنوعی: درخت سرو قد بلندی دارد و به زیبایی باغ را زینت میدهد؛ طوبی، که درخت خوشبختی است، هم به باغ سدره که نماد بهشت است، علاقهمند و حامی آن قد بلند است.
بس تلخکام کفر که بر خوان دعوتش
شیرین دهان ز چاشنی شهد اشهد است
هوش مصنوعی: بسیار تلخ و ناگوار است کفر که بر سر سفرهای نشسته است که دعوتش شیرین و دلپذیر است و در عین حال به اندازه شهد شیرین و خوشمزه، گواهی میدهد.
بس سالخورد دهر کز آغاز بعثتش
رفته چو کودکان به سر لوح ابجد است
هوش مصنوعی: زمان زیادی از دوران آغاز خلقت میگذرد و این دوران به مانند یک کودک، ساده و بیتجربه به نظر میرسد، انگاری که هنوز در مراحل ابتدایی یادگیری و رشد قرار دارد.
بد را شفیع و پایه نیکان ازو رفیع
محتاج لطف اوست اگر نیک اگر بد است
هوش مصنوعی: بد به عنوان میانجی و پشتیبان، و خوبیها بر پایهاش قرار دارند و به لطف او نیازمندند، چه خوب باشد و چه بد.
حال سپاه اهل ضلالت بد است ازو
تا بر سپاه اهل هدایت سپهبد است
هوش مصنوعی: وضعیت لشکر اهل گمراهی خیلی خراب است، چرا که در مقابل لشکر اهل هدایت رهبری وجود دارد.
مشکات انور است دل او خوش آن حدیث
کز راوی صحیح بدو گشته مسند است
هوش مصنوعی: دل او مانند چراغی روشن است و خوشحال از آن سخنی که از راوی معتبر به او رسیده و صورتجلسهای معتبر برایش فراهم شده است.
یابد ز جامه خانه او خلعت قبول
هر تن که از لباس رعونت مجرد است
هوش مصنوعی: هر کسی که از خودخواهی و غرور دوری کند، از خانه او با لباسی پسندیده و قبول شده برخوردار خواهد شد.
جاه و جلال بین که براقش گه عروج
از نعل خویش تاج نه فرق فرقد است
هوش مصنوعی: به تماشای عظمت و بزرگی او بنشین، که اسبش در منطقههای بلند پرواز میکند و تاجی که بر سر دارد، از ستارهای درخشانتر است.
با او چه دستبرد عدو را که جاودان
بازوی مکنتش به یدالله مؤید است
هوش مصنوعی: با او چه ترسی از دشمن که همیشه قدرت و تواناییاش به کمک خداوند است.
پیوسته از تشدد او مدعی دین
خم گشته زیر اره چو دال مشدد است
هوش مصنوعی: همواره به خاطر شدت و قاطعیت او، مدعیان دین مانند دالی هستند که زیر اره خم شدهاند.
جانش مقیم مقعد صدق است ازان چه باک
کش تنگنای حجره صدیقه مرقد است
هوش مصنوعی: روح او در جایگاه真正 و راستین خود قرار دارد، پس از چه چیزی نگران باشد در حالی که در تنگنای سادگی و پاکی زندگی میکند؟
انکار و شک ز خاطر ارباب شرک برد
حکم نبوتش که به قرآن مؤکد است
هوش مصنوعی: کسانی که به خدا و پیامبری او ایمان ندارند، نمیتوانند از اصولی که در قرآن به طور محکم بیان شده، چشمپوشی کنند و نباید به شک و تردید بیفتند.
از فیض روح اوست به تجدید مستفیض
هر قابلی که طالب فیض مجدد است
هوش مصنوعی: از برکت روح اوست که هر فردی که به دنبال دریافت نعمتهای تازه است، مجدداً از آن بهرهمند میشود.
ورد جمال از عرق عارضش دمید
زان ورد خد شاهد گیتی مورد است
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش مانند گلی میدرخشد و این گل، گواهی بر وجود زیباییهای جهان است.
آنجا که جاودانه بود جای باش او
عقل و خیال را چه مجال شد آمد است
هوش مصنوعی: در جایی که ابدیت و جاودانگی وجود دارد، عقل و خیال چه فرصتی برای ورود پیدا میکنند؟
دندان سین سنت و شین شریعتش
دندانه کلید بهشت مخلد است
هوش مصنوعی: دندان سین به عنوان نماد سنت و شین به عنوان نماد شریعت، هر دو نقش کلیدی در راهنمایی به سوی بهشت و زندگی ابدی دارند. به عبارتی دیگر، اصول و قواعد اسلامی همچون دندانهایی هستند که در برنامهریزی برای رسیدن به سعادت و آرامش نقش دارند.
شد طی بساط کفر و غوایت زمانه را
زان دم کزو مهاد هدایت ممهد است
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که راهنمایی و هدایت شروع شد، همه چیز به هم ریخت و اوضاع به حالت کفر و گمراهی درآمد.
خضرای دمنه حرم شرع و دین او
افعی نفس کوردلان را زبرجد است
هوش مصنوعی: دمنهی سبز و سرسبز نماد حریم دین و شرع اوست و در آنجا، افعی نفس افرادی که دچار خمودی و نادانی هستند، به رنگ زبرجد دیده میشود.
یا خاتم النبیین یا سیدالرسل
نعت تو فتحنامه ملک مؤبد است
هوش مصنوعی: ای خاتم پیامبران و سرور رسولان، توصیف تو مانند سندی است که برای حکمرانی ابدی و جاودانگی صادر شده است.
جامی که هست خاطر او بحر و نعت تو
زان بحر بر لب آمده در منضد است
هوش مصنوعی: جامی که به خاطر او بحر وجودش است، توصیف و وصف تو از آن دریای وجود بر لب آمده و در ظرفی دیگر است.
عمری ست رو به کعبه فقر است و نیستی
راهش نما که گم شده در هستی خود است
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در جستجوی مقصود و معنای زندگی هستم ولی به خاطر فقر و بیچیزی راه را گم کردهام. باید راهی نشانم دهی زیرا در میان کثرت و وجود خود، حقیقت را فراموش کردهام.
بگشای قفل بند طبیعت ز باطنش
چون ظاهرش به قید شریعت مقید است
هوش مصنوعی: عقیده دارم که باید درون طبیعت را از قفل و بند آن آزاد کرد، چرا که ظاهر آن به قوانین و محدودیتهای شریعت وابسته است.