بخش ۷
سگی از هر طعمه بی بهره بر در دروازه شهر ایستاده بود، دید قرصی نان گردان گردان از شهر بیرون آمد و روی به صحرا نهاد سگ در دنبال وی دوان شد و آواز داد که ای قوت تن و و ای قوت روان، آرزوی دل و آرام جان! عزیمت کجا کرده ای و روی به کجا آورده ای؟
گفت: در این بیابان با جمعی از سرهنگان از گرگان و پلنگان آشنایی دارم، احرام زیارت ایشان بسته ام.
سگ گفت: مرا مترسان که اگر به کام نهنگ و دهن پلنگ در رفته ای من در قفای توام.
آنم که به عمر خویش هرگز
خالی نشدم ز آرزویت
گر گرد همه جهان بگردی
ساکن نشوم ز جستجویت
آنان که جز به نان نبود زنده جانشان
دارند رو به خدمت دونان برای نان
گر فی المثل ز دست کسان صد قفا خورند
همچون سگ گرسنه دوند از قفای نان
بخش ۶: شتری در صحرا چرا می کرد و از خار و خاشاک آن صحرا غذا می خورد به خاربنی رسید، چون زلف خوبان درهم و چون روی محبوبان تازه و خرم.بخش ۸: پنج پایک را گفتند چرا به شکل کج پیکران افتادی و پای در میدان کجروی نهادی؟ گفت: از مار تجربه برداشتم که با آن راستی و راستروی همیشه از سنگ جفا سرکوفته است یا از زخم ستم دم بریده.
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سگی از هر طعمه بی بهره بر در دروازه شهر ایستاده بود، دید قرصی نان گردان گردان از شهر بیرون آمد و روی به صحرا نهاد سگ در دنبال وی دوان شد و آواز داد که ای قوت تن و و ای قوت روان، آرزوی دل و آرام جان! عزیمت کجا کرده ای و روی به کجا آورده ای؟
هوش مصنوعی: سگی در کنار دروازه شهر ایستاده بود و هیچ طعمهای نداشت. ناگهان دید که یک گرد نان داغ از شهر بیرون میآید و به سوی صحرا میرود. سگ با شتاب به دنبال آن نان دوید و فریاد زد که ای قوت جسم و جان، تو آرزوی دل و آرامش من هستی! کجا میروی و قصدت چیست؟
گفت: در این بیابان با جمعی از سرهنگان از گرگان و پلنگان آشنایی دارم، احرام زیارت ایشان بسته ام.
هوش مصنوعی: او گفت: در این بیابان با گروهی از سرهنگان از گرگان و پلنگان آشنا هستم و برای زیارت آنها آماده شدهام.
سگ گفت: مرا مترسان که اگر به کام نهنگ و دهن پلنگ در رفته ای من در قفای توام.
هوش مصنوعی: سگ گفت: مرا نترسان، زیرا اگر تو در دام نهنگ و چنگال پلنگ گرفتار شدهای، من هم در پی تو هستم.
آنم که به عمر خویش هرگز
خالی نشدم ز آرزویت
هوش مصنوعی: من کسی هستم که در طول زندگیام هرگز از آرزوی تو خالی نبودهام.
گر گرد همه جهان بگردی
ساکن نشوم ز جستجویت
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان را جستجو کنی، هرگز از جستجوی تو ساکن نخواهم شد.
آنان که جز به نان نبود زنده جانشان
دارند رو به خدمت دونان برای نان
هوش مصنوعی: افرادی که تنها به خاطر نیاز به نان زندگی میکنند، جانشان را صرف خدمت به کسانی میکنند که از موقعیت اجتماعی پایینتری برخوردارند، فقط برای تأمین معاش.
گر فی المثل ز دست کسان صد قفا خورند
همچون سگ گرسنه دوند از قفای نان
هوش مصنوعی: اگر به طور مثالی، افرادی از دست دیگران ضربهای بخورند، درست مثل یک سگ گرسنه، با همه نیرو برای پیدا کردن غذا میدوند.