بخش ۲۱
روباهی به چنگ کفتاری گرفتار شد، دندان طمع در وی محکم کرد. روباه فریاد برآورد که ای شیر بیشه زورمندی و ای پلنگ قله سربلندی! بر عجز و شکستگی من ببخشای و شکال این اشکال را از پای جهان پیمای من بگشای! من مشتی پشم و استخوانم، از خوردن من چه خیزد و در آزردن من که آویزد؟
هر چند از این مقوله سخن راند در وی نگرفت، گفت: یاد آر حقی که مرا با توست، از من آرزوی مباشرت کردی، آرزوی تو را برآوردم، چند بار متعاقب با تو مباشرت کردم.
کفتار چون این گفتار شنیع شنود آتش غیرت در وی بجوشید، دهان بگشاد که این چه سخن بیهوده است و این واقعه کی و کجا بوده است؟ از وی دهان گشادن همان بود و از روباه رو در گریز نهادن همان!
به قول خوش چو نیابی ز چنگ خصم رهایی
به آن بود که زبان را به ناخوشی بگشایی
چو قفل خانه به آهستگی گشاده نگردد
پی شکستنش آن به که سوی سنگ گرایی
بخش ۲۰: طاووسی و زاغی در صحن باغی فراهم رسیدند و عیب و هنر یکدیگر را دیدند. طاووس با زاغ گفت: این موزه سرخ که در پای توست لایق اطلس زرکش و دیبای منقش من است همانا که در آن وقت که از شب تاریک عدم به روز روشن وجود می آمدیم در پوشیدن موزه غلط کرده ایم، من موزه کیمخت سیاه تو را پوشیده ام و تو موزه عدیم سرخ مرا!بخش ۲۲: شکالی خروسی را در خواب سحر بگرفت، فریاد برداشت که من مونس بیدارانم و مؤذن شب زنده داران از کشتن من بپرهیز و خون مرا به تیغ تعدی مریز،
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روباهی به چنگ کفتاری گرفتار شد، دندان طمع در وی محکم کرد. روباه فریاد برآورد که ای شیر بیشه زورمندی و ای پلنگ قله سربلندی! بر عجز و شکستگی من ببخشای و شکال این اشکال را از پای جهان پیمای من بگشای! من مشتی پشم و استخوانم، از خوردن من چه خیزد و در آزردن من که آویزد؟
هوش مصنوعی: روباه به دام کفتار افتاد و کفتار به او چنگ انداخت. روباه با صدای بلند گفت: ای شیر قوی و ای پلنگ شکوهمند! بر ناچیزی و بدبختی من رحم کن و این مشکل را از سر من بردار! من تنها یک تکه پشم و استخوان هستم، از خوردن من چه سودی به تو میرسد و آسیب رساندن به من چه نفعی برایت دارد؟
هر چند از این مقوله سخن راند در وی نگرفت، گفت: یاد آر حقی که مرا با توست، از من آرزوی مباشرت کردی، آرزوی تو را برآوردم، چند بار متعاقب با تو مباشرت کردم.
هوش مصنوعی: هرچند در مورد این موضوع صحبت نکرد، اما گفت: به خاطر حق و حقی که بین ماست به یاد داشته باش، تو از من خواسته بودی که با تو باشم و من آرزوی تو را برآوردم. چندین بار بعد از آن، با تو بودم.
کفتار چون این گفتار شنیع شنود آتش غیرت در وی بجوشید، دهان بگشاد که این چه سخن بیهوده است و این واقعه کی و کجا بوده است؟ از وی دهان گشادن همان بود و از روباه رو در گریز نهادن همان!
هوش مصنوعی: وقتی کفتار این صحبت زشت را شنید، احساس غیرت در او برانگیخته شد و دهانش را باز کرد و گفت: "این چه سخن بیهودهای است و این اتفاق کی و کجا افتاده است؟" به محض اینکه دهانش را باز کرد، روباه فهمید و سریعاً از آنجا فرار کرد.
به قول خوش چو نیابی ز چنگ خصم رهایی
به آن بود که زبان را به ناخوشی بگشایی
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی از دست دشمن رهایی یابی، بهتر است که برای بیان سخن خود از کلمات ناپسند استفاده کنی.
چو قفل خانه به آهستگی گشاده نگردد
پی شکستنش آن به که سوی سنگ گرایی
هوش مصنوعی: وقتی که در خانه قفل است و به آرامی باز نمیشود، بهتر است که به سمت سنگ بروی تا آن را بشکنی.