گنجور

بخش ۲

کژدمی زهر مضرت در نیش و تیر خباثت در کیش، عزیمت سفر کرد، به لب آب پهناور رسید، خشک فرو ماند، نه پای گذشتن و نه رای بازگشتن سنگ پشتی آن معنی را از وی مشاهده کرد، بر وی ترحم نمود و بر پشت خودش سوار ساخت و خود را در آب انداخت، و شناکنان روی به جانب دیگر نهاد.

در آن اثنا آوازی به گوشش رسید که کژدم چیزی بر پشت وی می زد سؤال کرد که این چه آواز است؟ جواب داد که این آواز نیش من است که بر پشت تو می زنم، هر چند می دانم که بر آنجا کارگر نمی آید اما خاصیت خود را نمی توانم گذاشت.

سنگ پشت با خود گفت هیچ به از آن نیست که این بد سرشت را از این خوی زشت برهانم و نیکو سرشتان را از آسیب وی ایمن گردانم به آب فرو رفت، وی را موج بربود و به جایی برد که هرگز نبود.

هر عوانی که درین بزمگه شر و فساد
تار صد حیله به هر لحظه ازو ساز دهند
به ازان نیست که در موج فنا غوطه خورد
تا وی از خلق خود و خلق ز وی باز رهند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کژدمی زهر مضرت در نیش و تیر خباثت در کیش، عزیمت سفر کرد، به لب آب پهناور رسید، خشک فرو ماند، نه پای گذشتن و نه رای بازگشتن سنگ پشتی آن معنی را از وی مشاهده کرد، بر وی ترحم نمود و بر پشت خودش سوار ساخت و خود را در آب انداخت، و شناکنان روی به جانب دیگر نهاد.
هوش مصنوعی: کژدمی زهر خطرناک در نیش و کینه در سر داشت. او تصمیم به سفر گرفت و به حاشیه یک رود بزرگ رسید، اما در آنجا خشک ماند و نه می‌توانست جلو برود و نه به عقب برگردد. سنگ پشتی، آن وضعیت را دید و به او ترحم کرد، او را بر روی خود سوار کرد و به آب انداخت. سپس در حالی که شنا می‌کرد، به سمت دیگر رود روانه شد.
در آن اثنا آوازی به گوشش رسید که کژدم چیزی بر پشت وی می زد سؤال کرد که این چه آواز است؟ جواب داد که این آواز نیش من است که بر پشت تو می زنم، هر چند می دانم که بر آنجا کارگر نمی آید اما خاصیت خود را نمی توانم گذاشت.
هوش مصنوعی: در آن لحظه صدایی به گوشش رسید که کژدمی چیزی را به پشت او می‌زد. او از کژدم پرسید که این چه صدایی است؟ کژدم پاسخ داد که این صدای نیش من است که به پشت تو می‌زنم. هرچند می‌دانم که این کار بی‌فایده است، اما نمی‌توانم از کار خود دست بردارم.
سنگ پشت با خود گفت هیچ به از آن نیست که این بد سرشت را از این خوی زشت برهانم و نیکو سرشتان را از آسیب وی ایمن گردانم به آب فرو رفت، وی را موج بربود و به جایی برد که هرگز نبود.
هوش مصنوعی: سنگ پشت به خودش گفت: هیچ چیزی بهتر از این نیست که این شخصیت زشت را از این رفتار ناپسند رها کنم و خوبان را از آسیب او در امان نگه دارم. سپس به آب رفت، اما موج او را با خود برد و به جایی برد که هرگز در آنجا نبود.
هر عوانی که درین بزمگه شر و فساد
تار صد حیله به هر لحظه ازو ساز دهند
هوش مصنوعی: هر فردی که در این محفل فساد و نفاق حضور دارد، به هر لحظه با تدبیری جدید و دروغین بر مشکل‌ها و توطئه‌ها می‌افزاید.
به ازان نیست که در موج فنا غوطه خورد
تا وی از خلق خود و خلق ز وی باز رهند
هوش مصنوعی: بهتر است که انسان در موج فنا غوطه‌ور نشود، زیرا در این حالت ممکن است از خلق خود و همچنین دیگران جدا شود.