گنجور

بخش ۱۹

اشتری و درازگوشی همراه می رفتند. به کنار جوی بزرگی رسیدند. اول اشتر در آمد چون به میان جوی رسید آب تا شکم وی برآمد. درازگوش را آواز داد که درآی که آب تا شکم بیش نیست!

درازگوش گفت: راست می گویی اما از شکم تا شکم تفاوت است، آبی که به شکم تو نزدیک گشت از پشت من بخواهد گذشت!

ای برادر از تو بهتر هیچ کس نشناسدت
زانچه هستی یکسر مو خویش را افزون منه
گر فزون از قدر تو بستایدت نابخردی
قدر خود بشناس و پای از حد خود بیرون منه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اشتری و درازگوشی همراه می رفتند. به کنار جوی بزرگی رسیدند. اول اشتر در آمد چون به میان جوی رسید آب تا شکم وی برآمد. درازگوش را آواز داد که درآی که آب تا شکم بیش نیست!
هوش مصنوعی: یک الاغ و یک شتر در حال حرکت بودند که به کنار رودخانه بزرگی رسیدند. ابتدا شتر وارد آب شد و وقتی به وسط رودخانه رسید، آب تا شکم او بالا آمد. سپس شتر به الاغ گفت که بیا داخل، چون آب بیشتر از شکم نیست!
درازگوش گفت: راست می گویی اما از شکم تا شکم تفاوت است، آبی که به شکم تو نزدیک گشت از پشت من بخواهد گذشت!
هوش مصنوعی: درازگوش گفت: درست می‌گویی، اما بین شکم‌ها تفاوت وجود دارد. آبی که به شکم تو نزدیک شده، از پشت من نمی‌تواند عبور کند!
ای برادر از تو بهتر هیچ کس نشناسدت
زانچه هستی یکسر مو خویش را افزون منه
هوش مصنوعی: ای برادر، هیچ‌کس از تو بهتر نیست، چون باید خودت را بشناسی و بر خودت تکیه کنی. پس از خود راضی نباش و در مقایسه با دیگران، خودت را بزرگتر نپندار.
گر فزون از قدر تو بستایدت نابخردی
قدر خود بشناس و پای از حد خود بیرون منه
هوش مصنوعی: اگر کسی بیش از اندازه نسبت به تو تعریف و تمجید کند، بدان که نادانی است. خود را بشناس و از حد و اندازه‌ات خارج نشو.

حاشیه ها

1402/12/26 19:02
محمد نصری

درود برشما 

منظور از دراز گوش اینجا خرگوش هست یا الاغ ؟؟؟

1403/01/18 01:04
محمد نصری

درس خودشناسی حکیم جامی 

به به !!👌💪💪👍😉