گنجور

بخش ۱۱ - معزی

معزی - رحمه الله تعالی، وی در زمان دولت معز الدنیا و الدین سنجر بن ملکشاه بود و از مداحان اوست و معزی نسبت به اوست.

و آنچه او را در زمان وی از علو شأن و رفعت درجه میسر شد کم شاعری را میسر شده و گویند که سه کس از شعرا در سه دولت اقبالها دیدند و قبولها یافتند که کس نیافت: رودکی در عهد سامانیان و عنصری در دولت محمودیان و معزی در دولت سنجریان.

و سبب وفات وی آن بود که روزی سلطان از درون خرگاه تیر می انداخت و او بیرون خرگاه ایستاده بود، ناگاه تیری خطا شد و بر وی آمد، بیفتاد و مرد و از جمله سخنان وی است این چند بیت:

تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد
داغ حسرت بر دل صورتگران چین نهاد
هر دلی کز سرکشی ننهاد سر بر هیچ خط
زیر زلف او کنون سر بر خط مشکین نهاد
من غلام آن خط مشکین که گویی مورچه
پای مشک آلود بر برگ گل نسرین نهاد

و این چند بیت دیگر از قصیده ای که بر اسلوب شعرای تازی زبان گفته:

ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن
ربع از دلم پر خون کنم اطلال را جیحون کنم
خاک دمن گلگون کنم از آب چشم خویشتن
از روی یار خرگهی ایوان نمی بینم تهی
وز قد آن سرو سهی خالی نمی بینم چمن
جایی که بود آن دلستان در بوستان با دوستان
شد گرگ و روبه را مکان شد کوف و کرگس را وطن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

معزی - رحمه الله تعالی، وی در زمان دولت معز الدنیا و الدین سنجر بن ملکشاه بود و از مداحان اوست و معزی نسبت به اوست.
هوش مصنوعی: معزی - رحمت خدا بر او باد، در زمان حکومت معزالدنیا و الدین سنجر بن ملکشاه زندگی می‌کرد و از مداحان او بود و رابطه نزدیکی با او داشت.
و آنچه او را در زمان وی از علو شأن و رفعت درجه میسر شد کم شاعری را میسر شده و گویند که سه کس از شعرا در سه دولت اقبالها دیدند و قبولها یافتند که کس نیافت: رودکی در عهد سامانیان و عنصری در دولت محمودیان و معزی در دولت سنجریان.
هوش مصنوعی: آنچه او در زمان خود به عنوان مقام و احترام دست یافت، برای شاعران دیگر به سادگی امکان‌پذیر نبود. گفته می‌شود که تنها سه شاعر در سه دوران مختلف به مقام‌های بلند و استقبال عمومی رسیدند، که هیچ یک از دیگر شاعران تا آن زمان چنین فرصتی نیافته بودند: رودکی در دوران سامانیان، عنصری در دوره محمودیان و معزی در زمان سنجریان.
و سبب وفات وی آن بود که روزی سلطان از درون خرگاه تیر می انداخت و او بیرون خرگاه ایستاده بود، ناگاه تیری خطا شد و بر وی آمد، بیفتاد و مرد و از جمله سخنان وی است این چند بیت:
هوش مصنوعی: علت فوت او این بود که روزی سلطان از درون خیمه تیراندازی می‌کرد و او در بیرون خیمه ایستاده بود. ناگهان تیری به خطا رفت و به او برخورد کرد، و او به زمین افتاد و جان باخت. از او این چند بیت شعر هم به یادگار مانده است:
تا نگار من ز سنبل بر سمن پرچین نهاد
داغ حسرت بر دل صورتگران چین نهاد
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که: وقتی محبوب من در میان گل‌های خوشبو و زیبا ظاهر شد، احساس درد و حسرتی بر دل کسانی که در آرزوی او هستند، ایجاد کرد. تأثیر زیبایی او به قدری فراگیر بود که دیگران را دلتنگ و غمگین ساخت.
هر دلی کز سرکشی ننهاد سر بر هیچ خط
زیر زلف او کنون سر بر خط مشکین نهاد
هوش مصنوعی: هر دلی که از طغیان و سرکشی خود را نمی‌توانست کنار بکشد و زیر هیچ خطی آرام نگرفت، اکنون سرش را به خط مشکی زلف او سپرده است.
من غلام آن خط مشکین که گویی مورچه
پای مشک آلود بر برگ گل نسرین نهاد
هوش مصنوعی: من به این خط زیبا و سیاه که همچون مورچه‌ای است که بر روی گل نسرین قدم می‌زند، ارادت دارم.
و این چند بیت دیگر از قصیده ای که بر اسلوب شعرای تازی زبان گفته:
هوش مصنوعی: این چند بیت دیگر از شعری است که بر سبک شعرای عرب زبان سروده شده است.
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن
هوش مصنوعی: ای سوارکار، در جایی جز دیار محبوبم توقف نکن، تا بتوانم مدتی دلتنگی کنم و بر خرابه‌ها و ویرانه‌ها و باغ‌ها افسوس بخورم.
ربع از دلم پر خون کنم اطلال را جیحون کنم
خاک دمن گلگون کنم از آب چشم خویشتن
هوش مصنوعی: از دل شکسته‌ام بر ویرانه‌های گذشته اشک می‌ریزیم، به‌گونه‌ای که خاک این سرزمین را با گریه‌هایم گلگون کنم.
از روی یار خرگهی ایوان نمی بینم تهی
وز قد آن سرو سهی خالی نمی بینم چمن
هوش مصنوعی: به خاطر یارم، نمی‌توانم از ایوان خود چیزی ببینم و تمام آنچه را که می‌بینم تنها قد بلند اوست که در باغ پنهان شده است.
جایی که بود آن دلستان در بوستان با دوستان
شد گرگ و روبه را مکان شد کوف و کرگس را وطن
هوش مصنوعی: جایی که محبوب من در باغ با دوستانش بود، تبدیل به جایی برای گرگ و روباه شد و کبوتر و کرگس هم در آنجا سکنی گزیدند.