گنجور

بخش ۴۲

پسری را گفتند می خواهی که پدر تو بمیرد تا میراث وی بگیری؟ گفت: نی، اما می خواهم که وی را بکشند تا چنانچه میراث وی بگیرم خونبهای وی نیز بستانم!

فرزند که خواهد ز پی مال پدر را
خواهد که نماند پدر و مال بماند
خوش نیست به مرگ پدر و بردن میراث
خواهد که کشندش که دیت هم بستاند

کنیزکی صاحب جمال می گذشت شخصی در عقب وی ایستاد .کنیزک گفت: آنچه خواجه من با من می کند می خواهی؟ گفت: بلی! گفت: بنشین که خواجه من از عقب می رسد با تو آن کند که با من می کند!

کودکی را پدر آمد ز سفر
هر که کردش ز در خانه گذر
گفت: ای خواجه بده سیم و زرم
مژدگانی قدوم پدرم
زیرکی گفت بدو کای فرزند
مقدم او همه را نیست پسند
مادرت را ز سفر آمده شوی
مژدگانی ز کس مادر جوی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پسری را گفتند می خواهی که پدر تو بمیرد تا میراث وی بگیری؟ گفت: نی، اما می خواهم که وی را بکشند تا چنانچه میراث وی بگیرم خونبهای وی نیز بستانم!
هوش مصنوعی: پسری از او خواسته شد که آیا می‌خواهد پدرش بمیرد تا ارث او را به ارث ببرد؟ او پاسخ داد: نه، اما می‌خواهم او را بکشند تا وقتی ارثش را دریافت می‌کنم، خون‌بهای او را هم بگیرم!
فرزند که خواهد ز پی مال پدر را
خواهد که نماند پدر و مال بماند
هوش مصنوعی: فرزندی که به دنبال ثروت پدر است، در واقع آرزو دارد که پدرش نماند تا آن مال برای او باقی بماند.
خوش نیست به مرگ پدر و بردن میراث
خواهد که کشندش که دیت هم بستاند
هوش مصنوعی: مرگ پدر خوشایند نیست و اگر کسی بخواهد ارث و میراث او را بگیرد، باعث می‌شود که او به کشتن برانگیخته شود تا به همین دلیل از او چیزهایی را بگیرد.
کنیزکی صاحب جمال می گذشت شخصی در عقب وی ایستاد .کنیزک گفت: آنچه خواجه من با من می کند می خواهی؟ گفت: بلی! گفت: بنشین که خواجه من از عقب می رسد با تو آن کند که با من می کند!
هوش مصنوعی: دختری زیبا در حال عبور بود که شخصی پشت سر او ایستاد. دختر پرسید: آیا می‌خواهی آنچه که آقاim با من می‌کند، تجربه کنی؟ او جواب داد: بله! دختر ادامه داد: پس بنشین، زیرا آقاim به زودی می‌رسد و با تو همان کار را که با من می‌کند، انجام خواهد داد!
کودکی را پدر آمد ز سفر
هر که کردش ز در خانه گذر
هوش مصنوعی: پدر پس از یک سفر طولانی به خانه برگشت و هر کسی که از در خانه عبور کرد، متوجه این شادی و دیدار زیبا شد.
گفت: ای خواجه بده سیم و زرم
مژدگانی قدوم پدرم
هوش مصنوعی: گفت: ای آقا، برای آمدن پدرم به من پول و هدیه بدهید.
زیرکی گفت بدو کای فرزند
مقدم او همه را نیست پسند
هوش مصنوعی: زیرکی به او گفت: ای فرزند، در ابتدای کار، همه چیز را نمی‌توان خوشایند دانست.
مادرت را ز سفر آمده شوی
مژدگانی ز کس مادر جوی
هوش مصنوعی: مادرت از سفر برگشته، پس به او تبریک بگو و از دیگران برایش خوشامد بگو.