بخش ۳۸
اعرابی شتری گم کرد، سوگند خورد که چون بیابد به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد، گربه ای در گردن شتر آویخت و بانگ زد که که می خرد شتری به یک درم و گربه ای به صد درم؟ اما بی یکدیگر نمی فروشم شخصی بود آنجا رسید گفت: چه ارزان بودی این شتر اگر این قلاده در گردن نداشتی.
لئیم اگر به شتر بخشدت عطا مستان
که این ز عادت اهل کرم برون باشد
قلاده ای که ز منت به گردنش بندد
هزار بار ز بار شتر فزون باشد
بخش ۳۷: شخصی ده درم بر جوحی دعوی کرد. قاضی پرسید که گواه داری؟ گفت: نی گفت: سوگندش دهم. گفت: سوگند وی را چه اعتبار:بخش ۳۹: اعرابیی شتری گم کرد، بانگ زد که هر که شتر مرا به من آرد مر او راست دو شتر با وی. گفتند: هیهات این چه کار است که سرباری مه از خروار است؟ گفت: شما لذت یافت و حلاوت وجدان نچشیده اید، معذورید!
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اعرابی شتری گم کرد، سوگند خورد که چون بیابد به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد، گربه ای در گردن شتر آویخت و بانگ زد که که می خرد شتری به یک درم و گربه ای به صد درم؟ اما بی یکدیگر نمی فروشم شخصی بود آنجا رسید گفت: چه ارزان بودی این شتر اگر این قلاده در گردن نداشتی.
هوش مصنوعی: یک اعرابی شتری را گم کرد و قسم خورد که اگر آن را پیدا کند، به قیمت یک درم میفروشد. وقتی شتر را پیدا کرد، از قسم خود پشیمان شد و یک گربه را به گردن شتر آویخت. سپس صدا زد که چه کسی شتری به قیمت یک درم و گربهای به قیمت صد درم میخرد، اما نمیفروشد مگر به همراه هم. در این هنگام فردی از آنجا گذشت و گفت که این شتر اگر این قلاده را در گردن نداشت، خیلی ارزانتر بود.
لئیم اگر به شتر بخشدت عطا مستان
که این ز عادت اهل کرم برون باشد
هوش مصنوعی: اگر انسان پست و بیمعنا به تو چیزی بدهد، خوشحال نشو، چون این رفتار از عادت نیکوکاران به دور است.
قلاده ای که ز منت به گردنش بندد
هزار بار ز بار شتر فزون باشد
هوش مصنوعی: گردنبندی که از لطف و کرم به گردن کسی آویخته شود، ارزشش از هزار بار بار شتر بیشتر است.