بخش ۳۷
شخصی ده درم بر جوحی دعوی کرد. قاضی پرسید که گواه داری؟ گفت: نی گفت: سوگندش دهم. گفت: سوگند وی را چه اعتبار:
هر لحظه خورد هزار سوگند دروغ
زان گونه که در بادیه اعرابی دوغ
جوحی گفت: ای قاضی مسلمانان! در مسجد محله ما امامی است پرهیزگار راست گفتار نیکوکردار، وی را بطلب و به جای من سوگند ده تا خاطر این مرد قرار گیرد.
بخش ۳۶: پیری که کام جوانی رانده بود و از قوت کامرانی مانده، کنیزکی صاحب جمال خرید و به وقت فرصتش در کنار کشید، هر چند پیر حریص بود، اما آلتش مساعدت ننمود. با کنیزک گفت: لطفی بنمای و دست عنایت برگشای و به اندک مالشی این خفته را برخیزان و این مرده را برانگیزان.بخش ۳۸: اعرابی شتری گم کرد، سوگند خورد که چون بیابد به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد، گربه ای در گردن شتر آویخت و بانگ زد که که می خرد شتری به یک درم و گربه ای به صد درم؟ اما بی یکدیگر نمی فروشم شخصی بود آنجا رسید گفت: چه ارزان بودی این شتر اگر این قلاده در گردن نداشتی.
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شخصی ده درم بر جوحی دعوی کرد. قاضی پرسید که گواه داری؟ گفت: نی گفت: سوگندش دهم. گفت: سوگند وی را چه اعتبار:
هوش مصنوعی: شخصی ادعا کرد که ده درم بر یک موضوع خاص دارد. قاضی از او پرسید آیا شاهدی دارد؟ او پاسخ داد که نه. قاضی سپس گفت که او را به سوگند میسازد. فرد ادعا کرد که سوگند او چه ارزشی دارد؟
هر لحظه خورد هزار سوگند دروغ
زان گونه که در بادیه اعرابی دوغ
هوش مصنوعی: هر لحظه هزاران دروغ میگوید، مانند اعرابی که در بیابان دوغ مینوشد.
جوحی گفت: ای قاضی مسلمانان! در مسجد محله ما امامی است پرهیزگار راست گفتار نیکوکردار، وی را بطلب و به جای من سوگند ده تا خاطر این مرد قرار گیرد.
هوش مصنوعی: جوحی به قاضی مسلمانان گفت: ای قاضی! در مسجد محله ما امامی وجود دارد که انسان پرهیزکاری است و راستگو و نیکوکار است. او را بخوان و به جای من سوگند بده تا دل این مرد آرام شود.