گنجور

بخش ۳۲

مردی به شخصی رسید و آغاز گله کرد که روا باشد که مرا نمی شناسی و رعایت حق من نمی کنی؟ آن شخص حیران ماند و گفت: از اینها که تو می گویی من خبری ندارم!

گفت: پدرم مادر تو را خواستگار کرده بوده است اگر وی را می خواست من برادر تو می بودم. آن شخص گفت: والله این خویشی است که سبب آن می شود که من از تو میراث برم و تو از من میراث بری.

گمان خام طمع آن بود که بر همه خلق
فریضه است که با وی شوند احسان سنج
چو خامی طمع او به پختگی نرسد
فتد ز تنگدلی در مضیق محنت و رنج

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مردی به شخصی رسید و آغاز گله کرد که روا باشد که مرا نمی شناسی و رعایت حق من نمی کنی؟ آن شخص حیران ماند و گفت: از اینها که تو می گویی من خبری ندارم!
هوش مصنوعی: مردی به یک نفر نزدیک شد و شروع به شکایت کرد که چرا مرا نمی‌شناسی و حقوق من را رعایت نمی‌کنی؟ آن شخص از شنیدن این حرف‌ها متحیر شد و گفت: من درباره این مسائلی که تو می‌گویی اطلاعی ندارم!
گفت: پدرم مادر تو را خواستگار کرده بوده است اگر وی را می خواست من برادر تو می بودم. آن شخص گفت: والله این خویشی است که سبب آن می شود که من از تو میراث برم و تو از من میراث بری.
هوش مصنوعی: او گفت: پدرم خواستگار مادر تو بوده است. اگر او را می‌خواست، من برادر تو می‌شدم. شخص دیگر پاسخ داد: به خدا قسم، این خویشاوندی باعث می‌شود که من از تو ارث ببرم و تو هم از من ارث ببری.
گمان خام طمع آن بود که بر همه خلق
فریضه است که با وی شوند احسان سنج
هوش مصنوعی: شخصی به اشتباه فکر می‌کند که همه مردم وظیفه دارند به او خوبی کنند و به او کمک زیادی بکنند.
چو خامی طمع او به پختگی نرسد
فتد ز تنگدلی در مضیق محنت و رنج
هوش مصنوعی: زمانی که کسی خام باشد و به شهود و فهم عمیق نرسد، با طمع و آرزوهایش ممکن است دچار مشکلات و سختی‌های زیادی شود و در تنگنای رنج و محنت فرو رود.