گنجور

بخش ۳۱

بیماری بر شرف موت بود ابخری که از دهانش بوی ناخوش می آمد بر بالینش نشسته بود، سر به نزدیک وی می برد و تلقین شهادت می کرد و بر روی وی نفس می زد. هرچند بیمار روی خود می تافت وی الحاح بیشتر می کرد و سر نزدیکتر وی می برد.

چون کار بر بیمار تنگ آمد گفت: ای عزیز! می گذاری که من خوش و پاکیزه بمیرم یا می خواهی که مرگ مرا به هرچه از آن ناپاکتر است بیالایی؟!

در جهان اهل فضل نایابند
گوش بر هر فضول نتوان کرد
هر که بوی ریا دهد ز لبش
نفسش را قبول نتوان کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیماری بر شرف موت بود ابخری که از دهانش بوی ناخوش می آمد بر بالینش نشسته بود، سر به نزدیک وی می برد و تلقین شهادت می کرد و بر روی وی نفس می زد. هرچند بیمار روی خود می تافت وی الحاح بیشتر می کرد و سر نزدیکتر وی می برد.
هوش مصنوعی: بیمار در حال نزدیک شدن به مرگ بود و بویی ناخوشایند از دهانش به مشام می‌رسید. شخصی در کنار او نشسته بود، سرش را به سمت او خم می‌کرد و شهادتین را برایش می‌خواند و بر او دم می‌زد. با وجود اینکه بیمار مایل به دوری بود، او اصرار بیشتری می‌کرد و سرش را به او نزدیک‌تر می‌برد.
چون کار بر بیمار تنگ آمد گفت: ای عزیز! می گذاری که من خوش و پاکیزه بمیرم یا می خواهی که مرگ مرا به هرچه از آن ناپاکتر است بیالایی؟!
هوش مصنوعی: زمانی که بیماری به مرگ نزدیک می‌شود، به عزیزانش می‌گوید: ای عزیز! آیا می‌گذاری که من با آرامش و در کمال پاکی بمیرم یا می‌خواهی مرگم را با چیزهایی که از هر چه ناپاک‌تر است بیالایی؟
در جهان اهل فضل نایابند
گوش بر هر فضول نتوان کرد
هوش مصنوعی: در دنیای امروز، افراد با دانش و تخصص کم‌یاب هستند و نمی‌توان به هر شخص بی‌نهایت سخن نادانی استماع کرد.
هر که بوی ریا دهد ز لبش
نفسش را قبول نتوان کرد
هوش مصنوعی: هر کسی که از کلماتش بوی نفاق و ریا برآید، نمی‌توان به نفس و گفتارش اعتماد کرد.