بخش ۳۰
از معلمی پرسیدند که تو بزرگتری یا برادر تو؟ گفت: من بزرگترم، اما چون یک سال دیگر بر وی بگذرد با من برابر خواهد شد!
چو هیچ چیز نشد حاصلت چه می پرسی
که روزگار فلان در چه چیز می گذرد
شمار عمر کسان می کنی نمی دانی
که در مقابله عمر تو نیز می گذرد
بخش ۲۹: پسر معلمی را گفتند: چه بلا احمقی! گفت: اگر من احمق نبودمی ولدالزنا بودمی!بخش ۳۱: بیماری بر شرف موت بود ابخری که از دهانش بوی ناخوش می آمد بر بالینش نشسته بود، سر به نزدیک وی می برد و تلقین شهادت می کرد و بر روی وی نفس می زد. هرچند بیمار روی خود می تافت وی الحاح بیشتر می کرد و سر نزدیکتر وی می برد.
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از معلمی پرسیدند که تو بزرگتری یا برادر تو؟ گفت: من بزرگترم، اما چون یک سال دیگر بر وی بگذرد با من برابر خواهد شد!
هوش مصنوعی: از معلمی پرسیدند که آیا تو بزرگتری یا برادرت؟ او پاسخ داد: من بزرگترم، اما وقتی یک سال دیگر بر او بگذرد، با من برابر خواهد شد!
چو هیچ چیز نشد حاصلت چه می پرسی
که روزگار فلان در چه چیز می گذرد
هوش مصنوعی: اگر هیچ چیزی در زندگیات بدست نیاوردهای، چرا از روزگار میپرسی که چگونه میگذرد؟
شمار عمر کسان می کنی نمی دانی
که در مقابله عمر تو نیز می گذرد
هوش مصنوعی: تو به عمر دیگران حساب میکنی و از این غافل هستی که عمر خودت هم در حال گذر است.