گنجور

بخش ۲۷

گدایی بر در سرایی چیزی خواست کدخدای خانه از درون آواز داد معذور دار که خانگیان اینجا نیستند. گدا گفت: من پاره نان می خواهم نه مباشرت با خانگیان!

چون گدا بر در سرات رسد
هرچه داری بده بهانه مکن
تا نیاید به خاطرش چیزی
پیش او ذکر اهل خانه مکن
کس در حرم سفله ناپاک سیر
چون نان نبود نهفته از چشم بشر
از خانه او توقع نان بتر است
کز خانگیان توقع چیز دگر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گدایی بر در سرایی چیزی خواست کدخدای خانه از درون آواز داد معذور دار که خانگیان اینجا نیستند. گدا گفت: من پاره نان می خواهم نه مباشرت با خانگیان!
هوش مصنوعی: یک گدا به در خانه‌ای رفت و چیزی خواست. صاحبخانه از داخل گفت که متأسفانه خانواده‌اش در خانه نیستند. گدا پاسخ داد: من فقط یک تکه نان می‌خواهم، نه معطلی برای ملاقات با خانواده!
چون گدا بر در سرات رسد
هرچه داری بده بهانه مکن
هوش مصنوعی: وقتی که یک درویش به در خانه‌ات بیاید، هر چه داری به او بده و بهانه‌تراشی نکن.
تا نیاید به خاطرش چیزی
پیش او ذکر اهل خانه مکن
هوش مصنوعی: تا زمانی که او به یادش نیفتد، در مورد خانه‌اش چیزی نگو.
کس در حرم سفله ناپاک سیر
چون نان نبود نهفته از چشم بشر
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در مکان مقدس نمی‌تواند به آرامی زندگی کند، چون مثل نان که در دید انسان پنهان باشد، وجود ندارد.
از خانه او توقع نان بتر است
کز خانگیان توقع چیز دگر
هوش مصنوعی: بهتر است از کسی که در یک مکان نزدیک به ما زندگی می‌کند، انتظار نان و کمک نداشته باشیم، چون این توقعات می‌تواند منجر به مشکلات بیشتری شود.