بخش ۱۰
نابینایی در شب تاریک چراغی در دست و سبویی بر دوش در راهی می رفت. فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید که این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی خرد است تا با من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
حال نادان را ز نادان به نمی داند کسی
گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بود
طعن نابینا زدی ای دم ز بینایی زده
زانکه نابینا به کار خویشتن بینا بود
بخش ۹: جولاهی در خانه دانشمندی ودیعتی نهاد، چون یکچند برآمد به آن محتاج شد، پیش وی رفت، دید که بر در سرای خود بر مسند تدریس نشسته و جمعی از شاگردان پیش وی صف بسته.بخش ۱۱: عمرو لیث یکی از لشکریان خود را دید بر اسبی لاغر نشسته،
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نابینایی در شب تاریک چراغی در دست و سبویی بر دوش در راهی می رفت. فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟
هوش مصنوعی: مرد نابینا در یک شب تاریک با چراغی در دست و سبویی بر دوش، در حال حرکت بود. فردی کنجکاو به او رسید و گفت: "ای احمق! روز و شب برای تو هیچ تفاوتی ندارد و روشنایی و تاریکی در نظرت یکسان است. پس این چراغ چه فایدهای دارد؟"
نابینا بخندید که این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی خرد است تا با من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
هوش مصنوعی: نابینا لبخند بزن که این چراغ به خودی خود روشن نیست، بلکه برای افرادی مثل تو که کور و نادان هستند، روشن شده تا به من نزدیک نشوند و ظرف من را نشکنند.
حال نادان را ز نادان به نمی داند کسی
گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بود
هوش مصنوعی: هیچکس حال فرد نادان را نمیفهمد، حتی اگر او در دانش و علم از بزرگانی چون بوعلی سینا هم بالاتر باشد.
طعن نابینا زدی ای دم ز بینایی زده
زانکه نابینا به کار خویشتن بینا بود
هوش مصنوعی: تو که خودت را بینا میدانی، با اشتباهاتت به نابینایی که در مسیر خودش است، طعنه زدی. در واقع، نابینای واقعی کسی است که درک درستی از وجود خود و دنیای اطرافش ندارد.