گنجور

بخش ۱۱

عمرو لیث یکی از لشکریان خود را دید بر اسبی لاغر نشسته،

زین لاغر اسبکی که همانا نیافته ست
جز از عظام جوهر ترکیب او نظام
همچون خر عزیر عظام آمده به هم
لیکن هنوز گوشت نروییده از عظام
لاغر اسبی که گر بجویی
از گوشت در او نشان نیابی
از سر تا سم گرش بکاوی
جز پوست بر استخوان نیابی

گفت: لعنت بر لشکریان من باد که هر دینار و درم که به ایشان دادم فروج زنان خود را فربه ساختند و مرکوبان خود را از گرسنگی بگداختند. آن شخص بشنید گفت: والله ای امیر اگر نظر استبصار بر فرج زن من گماری آن را از سرین اسب من لاغرتر شماری.

عمرو از این سخن بخندید و او را چیزی کرایمندی انعام کرد و گفت: برو هر دو مرکوب خود را فربه کن

مرکوب تو دو داد خدا بار خویش را
گاهی ازان بر این نه و گاهی ازین بر آن
زان بارگی شب کن و زین بارگیر روز
این را به زیر زین کش و آن را به زیر ران

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمرو لیث یکی از لشکریان خود را دید بر اسبی لاغر نشسته،
هوش مصنوعی: عمرو لیث یکی از سربازان خود را مشاهده کرد که بر روی اسب لاغری نشسته است.
زین لاغر اسبکی که همانا نیافته ست
جز از عظام جوهر ترکیب او نظام
هوش مصنوعی: از این اسب لاغر فقط استخوان‌هایش باقی مانده و چیزی جز استخوان‌ها نشان‌دهنده‌ی ساختار او نیست.
همچون خر عزیر عظام آمده به هم
لیکن هنوز گوشت نروییده از عظام
هوش مصنوعی: شبیه به خر عزیر، استخوان‌ها با هم جمع شده‌اند، اما هنوز گوشتی بر روی این استخوان‌ها نیست.
لاغر اسبی که گر بجویی
از گوشت در او نشان نیابی
هوش مصنوعی: وقتی به اسب لاغری نگاه کنی، اگر بخواهی از گوشتش چیزی پیدا کنی، نخواهی توانست.
از سر تا سم گرش بکاوی
جز پوست بر استخوان نیابی
هوش مصنوعی: اگر به دقت به او نگاه کنی، جز پوست بر استخوان چیزی نمی‌بینی.
گفت: لعنت بر لشکریان من باد که هر دینار و درم که به ایشان دادم فروج زنان خود را فربه ساختند و مرکوبان خود را از گرسنگی بگداختند. آن شخص بشنید گفت: والله ای امیر اگر نظر استبصار بر فرج زن من گماری آن را از سرین اسب من لاغرتر شماری.
هوش مصنوعی: او گفت: لعنت بر سپاهیان من باد که هر پولی که به آنها دادم، صرف چاق کردن زنان خود کردند و مرکب‌هایشان را از گرسنگی لاغر کردند. آن شخص شنید و گفت: به خدا قسم ای امیر، اگر بخواهی به فرج زن من نگاه کنی، آن را از لاغر بودن بر سرین اسب من کم‌تر می‌دانی.
عمرو از این سخن بخندید و او را چیزی کرایمندی انعام کرد و گفت: برو هر دو مرکوب خود را فربه کن
هوش مصنوعی: عمرو به این حرف خندید و به او هدیه‌ای داد و گفت: برو و هر دو حیوان سواری‌ات را چاق کن.
مرکوب تو دو داد خدا بار خویش را
گاهی ازان بر این نه و گاهی ازین بر آن
هوش مصنوعی: پرچم تو را خداوند به دوش تو داده است؛ گاهی باید از این سو بار خود را بر دوش بکشی و گاهی از آن سو.
زان بارگی شب کن و زین بارگیر روز
این را به زیر زین کش و آن را به زیر ران
هوش مصنوعی: از شب تا روز بارهایی را حمل کن؛ یکی را زیر زین و دیگری را زیر ران.