گنجور

بخش ۳

وقتی صدیق اکبر رضی الله عنه در ایام خلافت خود در کنار کوچه های مدینه می گشت و بر در خانه خانه می گذشت ناگاه به خانه ای رسید و از آن خانه آواز گریه ای شنید که زنی بیتی می خواند و از دیده سرشک گرم می راند. مضمون بیت آنکه:

ای طلعت تو به خوبی از ماه فزون
پیش مه طلعت تو خورشید زبون
زان پیش که دایه بر لبم شیر نهد
بر یاد لب لعل تو می خوردم خون

سماع آن بیت در دل صدیق رضی الله عنه اثر کرد در بکوفت، صاحب بیت بیرون آمد، از وی پرسید که آزادی یا بنده؟ گفت: بنده. فرمود که این بیت در هوای که می خواندی و این اشک از برای که می راندی؟

گفت: ای خلیفه به روضه پیغمبر صلی الله علیه و سلم که از من بگذر !فرمود که از این مقام گام برندارم تا سر دل تو را بر سر نیارم. کنیزک آه سرد برآورد و یکی از جوانان بنی هاشم را ذکر کرد. صدیق رضی الله عنه به مسجد رفت و خواجه آن کنیزک را طلبید. وی را بخرید و بهای وی تمام بداد و پیش معشوقش فرستاد.

دلا به شاهد کامت که جفت داند ساخت
جز آن که از همه کام زمانه فرد آید
به درد کار برآید و گر تو را آن نیست
بنال تا دل اهل دلی به درد آید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وقتی صدیق اکبر رضی الله عنه در ایام خلافت خود در کنار کوچه های مدینه می گشت و بر در خانه خانه می گذشت ناگاه به خانه ای رسید و از آن خانه آواز گریه ای شنید که زنی بیتی می خواند و از دیده سرشک گرم می راند. مضمون بیت آنکه:
هوش مصنوعی: در دوران خلافت صدیق اکبر رضی الله عنه، او در حال قدم زدن در کوچه‌های مدینه بود. وقتی به یکی از خانه‌ها رسید، صدای گریه زنی را از درون آن خانه شنید که مشغول خواندن بیتی بود و اشک از چشمانش می‌ریخت. مضمون آن بیت درباره احساساتی عمیق و دل‌نشین بود.
ای طلعت تو به خوبی از ماه فزون
پیش مه طلعت تو خورشید زبون
هوش مصنوعی: ای چهره‌ات به قدری زیباست که از ماه هم سرتر است؛ پیش از ماه، چهره‌ات مانند خورشید هم کم‌نور به نظر می‌رسد.
زان پیش که دایه بر لبم شیر نهد
بر یاد لب لعل تو می خوردم خون
هوش مصنوعی: قبل از آنکه در آغوش پرستار شیر بنوشم، یاد لب‌های شیرین تو را در ذهن داشتم و به خاطر آن، خون می‌خوردم.
سماع آن بیت در دل صدیق رضی الله عنه اثر کرد در بکوفت، صاحب بیت بیرون آمد، از وی پرسید که آزادی یا بنده؟ گفت: بنده. فرمود که این بیت در هوای که می خواندی و این اشک از برای که می راندی؟
هوش مصنوعی: صدیق رضی الله عنه به هنگام شنیدن آن بیت تحت تأثیر قرار گرفت و از خود بی‌خود شد. شخص صاحب بیت از او خارج شد و از او پرسید که آیا آزاد است یا بنده؟ او پاسخ داد: بنده هستم. صاحب بیت فرمود: این شعری که خواندی در انس و حال چه احساسی داشت و این اشکی که از چشمانت می‌ریخت به چه دلیلی بود؟
گفت: ای خلیفه به روضه پیغمبر صلی الله علیه و سلم که از من بگذر !فرمود که از این مقام گام برندارم تا سر دل تو را بر سر نیارم. کنیزک آه سرد برآورد و یکی از جوانان بنی هاشم را ذکر کرد. صدیق رضی الله عنه به مسجد رفت و خواجه آن کنیزک را طلبید. وی را بخرید و بهای وی تمام بداد و پیش معشوقش فرستاد.
هوش مصنوعی: گفت: ای خلیفه، از حرم پیامبر صلی الله علیه و سلم عبور کن! ولی او پاسخ داد که از این جایگاه کنار نخواهد رفت تا دل تو را نشکافد. کنیزک آهی از دل کشید و یکی از جوانان بنی هاشم را یاد کرد. صدیق رضی الله عنه به مسجد رفت و درخواست کنیزک را کرد. او را خرید و تمام بهایش را پرداخت و او را به نزد معشوقش فرستاد.
دلا به شاهد کامت که جفت داند ساخت
جز آن که از همه کام زمانه فرد آید
هوش مصنوعی: ای دل، به محبوبی که می‌شناسی‌اش، توجه کن که او می‌تواند همدم خوبی برای تو باشد. جز آن، باید دانست که از همه خوشی‌های موجود در زمان، تنها یک نفر می‌تواند برآورده کننده آرزوهای تو باشد.
به درد کار برآید و گر تو را آن نیست
بنال تا دل اهل دلی به درد آید
هوش مصنوعی: اگر به تو کمکی نمی‌شود، دست کم ناله کن تا دل افرادی که احساساتی هستند به درد تو برسد و به تو توجه کنند.