بخش ۱۱
عاشقی که از دهشت حبیب دلتنگ بود و از وحشت رقیب پای در سنگ، آرزو می برد که کی باشد که آن ساده روی ریش برآورده باشد و پندار حسن از سر بیرون کرده تا بی تحاشی در خدمت او توانم بود و بی تکلف از صحبت او توانم آسود.
شنودم که چون موی از روی او برآمد و تازگی جمال آن پسر به سر آمد او نیز چون دیگران از راه تمنای او بنشست و دیده از تماشای او بربست. با وی گفتند: این خلاف آن است که می گفتی. گفت: من چه دانستم که این صید به هویی بخواهد گریخت و این قید به مویی بخواهد گسیخت.
در لغت خوانده ام که ریش پر است
پیش دانشور لغت پرداز
لیکن آن پر کزو به وکر عدم
می کند مرغ نیکویی پرواز
رونق حسن تو رفته ست ای پسر
از نهال خشک سرسبزی مجوی
خط سبزت با سیاهی تیره شد
حرف پندار جمال از دل بشوی
یک دو مویت کز زنخدان سرزده
کرده یکسانت به پیران دو موی
بخش ۱۰: دلارامی که رونق جمال او رفته بود و ظلمت ریش صفحه رویش گرفته، طالبان را از مصاحبت خود صبور می دید و عاشقان را از مواصلت خود نفور دانست که حجاب ایشان مویی چند است بر عارض و زنخدان دمیده و از آن دام بی اندام مرغ دل ایشان رمیده.بخش ۱۲: درویشی به عشق جفاکیشی گرفتار شد، به سر راهی می دوید و اشکی می ریخت و آهی می کشید و از وی به چشم مرحمت هرگز نگاهی نمی دید.
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقی که از دهشت حبیب دلتنگ بود و از وحشت رقیب پای در سنگ، آرزو می برد که کی باشد که آن ساده روی ریش برآورده باشد و پندار حسن از سر بیرون کرده تا بی تحاشی در خدمت او توانم بود و بی تکلف از صحبت او توانم آسود.
هوش مصنوعی: عاشقی که به خاطر محبوبش نگران و دلتنگ بود و از رقیبش ترس بر دلش نشسته بود، آرزو میکرد ای کاش روزی میرسید که آن محبوب سادهرو، حجابهای خود را کنار میزد و با خیال راحتی میتوانست در خدمت او باشد و بیزحمت از صحبتش لذت ببرد.
شنودم که چون موی از روی او برآمد و تازگی جمال آن پسر به سر آمد او نیز چون دیگران از راه تمنای او بنشست و دیده از تماشای او بربست. با وی گفتند: این خلاف آن است که می گفتی. گفت: من چه دانستم که این صید به هویی بخواهد گریخت و این قید به مویی بخواهد گسیخت.
هوش مصنوعی: شنیدم که وقتی موهای آن پسر شروع به درآوردن کرد و زیباییاش کمکم از بین رفت، او نیز مانند دیگران به خاطر تمایلش به او، از تماشای او دست کشید. وقتی از او پرسیدند: این برخلاف چیزی است که تو میگفتی. او پاسخ داد: من چه میدانستم که این شکار به خاطر یک مو خواهد گریخت و این قید به خاطر یک مو خواهد گسست.
در لغت خوانده ام که ریش پر است
پیش دانشور لغت پرداز
هوش مصنوعی: خواندهام که داشتن ریش نشانهی بزرگی و احترام در برابر فرد دانشمند و فرهیخته است.
لیکن آن پر کزو به وکر عدم
می کند مرغ نیکویی پرواز
هوش مصنوعی: پر مرغی که به خاطر وجود نیکویی، از عدم به پرواز در میآید.
رونق حسن تو رفته ست ای پسر
از نهال خشک سرسبزی مجوی
هوش مصنوعی: عزیزم، زیبایی تو رفته است، پس از یک درخت خشک، سرسبزی نخواهی یافت.
خط سبزت با سیاهی تیره شد
حرف پندار جمال از دل بشوی
هوش مصنوعی: خط سبز تو به خاطر تاریکی و مشکلات، تحت تأثیر قرار گرفته است. حالا وقت آن است که افکار منفی را از دل خود پاک کردی و به زیباییها توجه کنی.
یک دو مویت کز زنخدان سرزده
کرده یکسانت به پیران دو موی
هوش مصنوعی: دو مویی که از گردن تو ریخته به یک اندازه است، به خاطر همین، از موهای پیران نیز به تو شباهت دارد.