گنجور

بخش ۲

جوادی را پرسیدند که از آنچه به محتاجان می دهی و بر سایلان می ریزی هیچ در باطن خود رعونتی و بر فقیران بار منتی باز می یابی؟ گفت: هیهات! حکم من در کوشش و بخشش حکم آن کفلیز است که در دست طباخ است، اگرچه طباخ می دهد بر کفلیز می گذرد اما کفلیز به خود گمان دهندگی نمی برد.

گرچه روزی از کف خواجه ست روزی ده خداست
بر سر روزی خوران خوش نیست زو منت نهی
نیست او جز کاسه و کفلیز دیگ رزق را
به که باشد کاسه و کفلیز از منت تهی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جوادی را پرسیدند که از آنچه به محتاجان می دهی و بر سایلان می ریزی هیچ در باطن خود رعونتی و بر فقیران بار منتی باز می یابی؟ گفت: هیهات! حکم من در کوشش و بخشش حکم آن کفلیز است که در دست طباخ است، اگرچه طباخ می دهد بر کفلیز می گذرد اما کفلیز به خود گمان دهندگی نمی برد.
هوش مصنوعی: جوادی را درباره کمک‌هایی که به نیازمندان می‌کند و خیراتی که به آنها می‌دهد، پرسیدند آیا هیچ نوع احساس برتری یا فخری نسبت به فقرا در دلش وجود دارد. او پاسخ داد: هرگز! من در این کار مانند آن ظرفی هستم که در دستان یک آشپز است. هرچند آشپز به آن ظرف غذا می‌دهد، اما این ظرف هیچ احساس خودبزرگ‌بینی از خود نشان نمی‌دهد.
گرچه روزی از کف خواجه ست روزی ده خداست
بر سر روزی خوران خوش نیست زو منت نهی
هوش مصنوعی: هرچند که روزی از دست بزرگواران گرفته می‌شود، ولی روزی‌دهنده خداست و برای کسانی که روزی می‌خورند، خوشایند نیست که از او درخواست کنند و منت بگذارند.
نیست او جز کاسه و کفلیز دیگ رزق را
به که باشد کاسه و کفلیز از منت تهی
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم تواضع و بی‌نیازی اشاره دارد. می‌گوید که انسان‌ها نمی‌توانند خود را مستقل و بی‌نیاز از یکدیگر بدانند. در واقع، شایسته نیست کسی به خود ببالد، زیرا همه ما در نهایت به همدیگر وابسته‌ایم و هر یک از ما نقش خاصی در جریان زندگی و تامین نیازها داریم. به عبارت دیگر، هیچ‌کس بدون کمک و نیاز به دیگران نمی‌تواند زندگی کند.