گنجور

بخش ۱۳

حاتم را پرسیدند که هرگز از خود کریمتری دیدی؟ گفت: بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرود آمدم و وی ده سر گوسفند داشت فی الحال یک گوسفند را کشت و پخت و پیش من آورد و مرا قطعه ای از وی خوش آمد، بخوردم گفتم: والله این بسی خوش بود.

آن غلام بیرون رفت و یک یک گوسفند را می کشت و آن موضع را می پخت و پیش من می آورد، من از آن آگاه نی چون بیرون آمدم که سوار شوم دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است، پرسیدم که این چیست؟ گفتند که وی همه گوسفندان خود را کشت.

وی را ملامت کردم که چرا چنین کردی! گفت: سبحان الله تو را خوش آید چیزی که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم، این زشت سیرتی باشد در میان عرب.

پس حاتم را پرسیدند که تو در مقابله آن چه دادی؟ گفت: سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند. گفتند: تو کریمتر باشی گفت: هیهات! وی هر چه داشت داد و من از آنچه داشتم از بسیار اندکی بیش ندادم.

چون گدایی که نیم نان دارد
به تمامی دهد ز خانه خویش
بیشتر زان بود که شاه جهان
بدهد نیمی از خزانه خویش

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حاتم را پرسیدند که هرگز از خود کریمتری دیدی؟ گفت: بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرود آمدم و وی ده سر گوسفند داشت فی الحال یک گوسفند را کشت و پخت و پیش من آورد و مرا قطعه ای از وی خوش آمد، بخوردم گفتم: والله این بسی خوش بود.
هوش مصنوعی: از حاتم پرسیدند آیا تا به حال با انسان سخاوتمندتری ملاقات کرده‌ای؟ او پاسخ داد: بله، یک روز به خانه یک غلام یتیم رفتم که ده رأس گوسفند داشت. او بلافاصله یکی از گوسفندها را کشت و آن را پخت و به من تقدیم کرد. وقتی از آن خوردم، بسیار خوشم آمد و گفتم: به خدا قسم، این غذا خیلی خوشمزه بود.
آن غلام بیرون رفت و یک یک گوسفند را می کشت و آن موضع را می پخت و پیش من می آورد، من از آن آگاه نی چون بیرون آمدم که سوار شوم دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است، پرسیدم که این چیست؟ گفتند که وی همه گوسفندان خود را کشت.
هوش مصنوعی: غلام از خانه بیرون رفت و یکی یکی گوسفندها را ذبح کرد و گوشت آنها را پخت و برای من آورد. من از این موضوع بی‌خبر بودم تا اینکه وقتی خواستم سوار شوم، دیدم که در اطراف خانه خون زیادی ریخته شده است. از دیگران پرسیدم که این خون‌ها به چه دلیل است، و آنها گفتند که او همه گوسفندهای خود را کشته است.
وی را ملامت کردم که چرا چنین کردی! گفت: سبحان الله تو را خوش آید چیزی که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم، این زشت سیرتی باشد در میان عرب.
هوش مصنوعی: من به او انتقاد کردم که چرا چنین عملی انجام داد. او پاسخ داد: خدا را شکر، آیا برای تو این پسندیده است که چیزی که من مالک آن هستم را از دیگران دریغ کنم؟ این نوع رفتار در میان عرب‌ها زشت و ناپسند است.
پس حاتم را پرسیدند که تو در مقابله آن چه دادی؟ گفت: سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند. گفتند: تو کریمتر باشی گفت: هیهات! وی هر چه داشت داد و من از آنچه داشتم از بسیار اندکی بیش ندادم.
هوش مصنوعی: پس از حاتم پرسیدند که در برابر آنچه انجام داده بودی، چه چیزی اهدا کردی؟ او پاسخ داد: سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند. سپس گفتند که تو باید انسان سخاوتمندتری باشید. او جواب داد: هرگز! او تمام دارایی‌اش را بخشید و من فقط کمی بیشتر از چیزهای اندک خودم را اهدا کردم.
چون گدایی که نیم نان دارد
به تمامی دهد ز خانه خویش
هوش مصنوعی: شخصی که دارای مقدار ناچیزی از چیزی است، با سخاوت تمام آن را از خود به دیگران می‌دهد.
بیشتر زان بود که شاه جهان
بدهد نیمی از خزانه خویش
هوش مصنوعی: این جمله یعنی بیشتر از این که به دلیل بزرگی یا قدرت شاه باشد، به خاطر این است که او بخش بزرگی از ثروت خود را می‌دهد.