بخش ۹
مأمون غلامی داشت که ترتیب آب طهارت به عهده وی بود در هر چند روز آفتابه یا سطلی گم می شد یک روز مأمون با وی گفت: کاش آن آفتابه و سطلی که از ما می بری هم به ما فروشی گفت: همچنان کنم.
این سطل حاضر را بخر! فرمود که به چند می فروشی. گفت: به دو دینار فرمود تا دو دینار به وی دادند پس گفت: این سطل از تو در امان شد؟ گفت: آری!
سیم بر زر خریده تنگ مگیر
تا بدان نفس او بیارامد
تن به اتلاف مال ازو درده
تا به اتلاف جان نینجامد
بخش ۸: نوشیروان روز نوروز یا مهرجان مجلس می داشت، دید یکی از حاضران که با وی نسبت خویشی داشت جام زرین در بغل نهاد، تغافل کرد و هیچ نگفت چون مجلس برشکست، شرابدار گفت: هیچ کس بیرون نرود تا تجسس کنیم که یک جام زرین درمی باید.بخش ۱۰: میان معاویه و عقیل بن ابی طالب دوستی تمام بود و مصاحبت بر دوام. روزی در راه محبتشان خاری افتاد و بر چهره مودتشان غباری نشست عقیل از معاویه ببرید و از آمد و شد مجلس او پای درکشید.
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مأمون غلامی داشت که ترتیب آب طهارت به عهده وی بود در هر چند روز آفتابه یا سطلی گم می شد یک روز مأمون با وی گفت: کاش آن آفتابه و سطلی که از ما می بری هم به ما فروشی گفت: همچنان کنم.
هوش مصنوعی: مأمون یک غلام داشت که مسئول تهیه آب برای طهارت بود. هر چند روز یکبار، آفتابه یا سطلی گم میشد. یک روز مأمون به او گفت: «ای کاش آن آفتابه و سطلهایی که از ما میبردی، به ما میفروختی!» و او پاسخ داد: «چنین خواهم کرد.»
این سطل حاضر را بخر! فرمود که به چند می فروشی. گفت: به دو دینار فرمود تا دو دینار به وی دادند پس گفت: این سطل از تو در امان شد؟ گفت: آری!
هوش مصنوعی: این سطل را بخر! کسی پرسید: چند میفروشی؟ پاسخ داد: دو دینار. سپس دستور دادند که دو دینار به او بدهند. بعد پرسید: این سطل از تو در امان است؟ و او پاسخ داد: بله!
سیم بر زر خریده تنگ مگیر
تا بدان نفس او بیارامد
هوش مصنوعی: اگر قیمتی را به کمتر از ارزشش خریداری کردهای، نباید خودت را در تنگنا قرار دهی، زیرا با آرامش نفس او میتوانی به هدفهایی که داری برسید.
تن به اتلاف مال ازو درده
تا به اتلاف جان نینجامد
هوش مصنوعی: بدن خود را به هدر دادن مال معطل کن، تا اینکه به هدر دادن جان نرسد.