گنجور

بخش ۸

نوشیروان روز نوروز یا مهرجان مجلس می داشت، دید یکی از حاضران که با وی نسبت خویشی داشت جام زرین در بغل نهاد، تغافل کرد و هیچ نگفت چون مجلس برشکست، شرابدار گفت: هیچ کس بیرون نرود تا تجسس کنیم که یک جام زرین درمی باید.

نوشیروان گفت: بگذار آن کس که گرفت باز نخواهد داد و آن کس که گرفت باز دید نمامی نخواهد کرد بعد از چند روز آن شخص درآمد جامه های نو پوشیده و موزه نو در پا کرده.

نوشیروان اشارت به جامه های وی کرد که اینها از آن است وی دامن از موزه برداشت که این نیز از آن است. نوشیروان بخندید دانست که آن را به ضرورت احتیاج کرده بود، بفرمود تا هزار مثقال زر به وی دهند.

از گناه تو چو آگاه شود شاه کریم
معترف باش به آن وز کرمش عذر بخواه
مکن انکار گنه زانکه گناه دگر است
بلکه بسیاری ازان هم بتر انکار گناه

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوشیروان روز نوروز یا مهرجان مجلس می داشت، دید یکی از حاضران که با وی نسبت خویشی داشت جام زرین در بغل نهاد، تغافل کرد و هیچ نگفت چون مجلس برشکست، شرابدار گفت: هیچ کس بیرون نرود تا تجسس کنیم که یک جام زرین درمی باید.
هوش مصنوعی: نوشیروان در روز نوروز یا جشن مهرجان، مجلسی برپا کرده بود. او متوجه شد که یکی از مهمانان که نسبت خویشاوندی با او داشت، یک جام زرین در زیر بغل خود پنهان کرده است. نوشیروان به روی خود نیاورد و چیزی نگفت. اما وقتی که مجلس تمام شد، شراب‌دار اعلام کرد که هیچ‌کس حق ندارد خارج شود تا بتوانیم بررسی کنیم که چه کسی جام زرین را با خود برده است.
نوشیروان گفت: بگذار آن کس که گرفت باز نخواهد داد و آن کس که گرفت باز دید نمامی نخواهد کرد بعد از چند روز آن شخص درآمد جامه های نو پوشیده و موزه نو در پا کرده.
هوش مصنوعی: نوشیروان گفت: بگذار کسی که چیزی را می‌گیرد، آن را پس ندهد و کسی که چیزی را می‌گیرد، دیگر به آن شخص هیچ‌گاه بد نگوید. چند روز بعد، آن شخص آمد و لباس‌های نو پوشیده و کفش‌های جدید به پا کرده بود.
نوشیروان اشارت به جامه های وی کرد که اینها از آن است وی دامن از موزه برداشت که این نیز از آن است. نوشیروان بخندید دانست که آن را به ضرورت احتیاج کرده بود، بفرمود تا هزار مثقال زر به وی دهند.
هوش مصنوعی: نوشیروان به لباس‌های او اشاره کرد و گفت که این‌ها مال او هستند. سپس دامن را از روی دوش خود برداشت و گفت که این نیز از آن اوست. نوشیروان خندید و فهمید که او به این چیزها نیاز دارد. بنابراین فرمان داد تا هزار مثقال طلا به او بدهند.
از گناه تو چو آگاه شود شاه کریم
معترف باش به آن وز کرمش عذر بخواه
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه بزرگوار از گناه تو مطلع شود، باید به آن گناه اعتراف کنی و از لطف او برای پوزش طلبی نمایی.
مکن انکار گنه زانکه گناه دگر است
بلکه بسیاری ازان هم بتر انکار گناه
هوش مصنوعی: بنگر که چه آسان است انکار گناهان، اما باید دانست که انکار گناه خود گناهی بزرگتر است. در حقیقت، پذیرفتن خطاها برتر از انکار آنهاست.