بخش ۱۴
امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه در وقت خلافت خود در مدینه دیواری گل می کرد، یهودیی پیش وی تظلم کرد که حاکم بصره متاعی از من به صدهزار درم خریده است و در ادای ثمن آن تعلل می کند.
فرمود که کاغذ پاره ای داری؟ گفت: نی سفالی برداشت و بر آنجا نوشت که شکایت کنندگان از تو بی حسابند و شکرگزارندگان نایاب از موجبات شکایت بپرهیز یا از مسند حکومت برخیز و در آخر نوشت که کتبه عمر بن الخطاب.
نه بر آن مهر زد و نه طغرایی رقم کرد اما چندان صولت عدالت و هیبت سیاست وی در خاطرها نشسته بود که چون یهودی آن سفال را به حاکم بصره داد، وی سوار بود، از اسب فرود آمد و زمین ببوسید وجه یهودی را تمام ادا کرد، و وی سوار ایستاده بود.
چو نبود شاه را عز و سیاست
کشد از دست گستاخان ذلیلی
چو ریزد شیر را دندان و ناخن
خورد از روبهان لنگ سیلی
بخش ۱۳: وزیر هرمز بن شاپور به وی نامه نوشت که بازرگانان دریابار جواهر بسیار آورده اند و آن را به صد هزار دینار برای پادشاه خریده ایم، شنیده ام که آن را پادشاه نمی خواهد اگر راست است فلان بازرگان به صد هزار دینار سود می خردوبخش ۱۵: جوانی را به دزدی گرفتند. خلیفه حکم کرد که دستش ببرند تا از مال مسلمانان کوتاه شود. جوان بنالید و گفت: ای خلیفه،
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه در وقت خلافت خود در مدینه دیواری گل می کرد، یهودیی پیش وی تظلم کرد که حاکم بصره متاعی از من به صدهزار درم خریده است و در ادای ثمن آن تعلل می کند.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه در زمان حکومتش در مدینه، در حال درست کردن دیواری از گل بود. در این حین، یک یهودی به او شکایت کرد که حاکم بصره باری به ارزش صد هزار درم از او خریده، اما هنوز پول آن را پرداخت نکرده است و در این کار تأخیر میکند.
فرمود که کاغذ پاره ای داری؟ گفت: نی سفالی برداشت و بر آنجا نوشت که شکایت کنندگان از تو بی حسابند و شکرگزارندگان نایاب از موجبات شکایت بپرهیز یا از مسند حکومت برخیز و در آخر نوشت که کتبه عمر بن الخطاب.
هوش مصنوعی: فرمود که آیا کاغذی داری؟ فرد پاسخ داد: نه، سپس یک تکه سفال برداشت و روی آن نوشت که افرادی که از تو شکایت دارند، بیشمارند و کسانی که سپاسگزار تو هستند، نادرند. بنابراین یا باید از دلایل شکایت پرهیز کنی یا از مقام حکومتی خود کنارهگیری کنی. در پایان، نوشت که این پیام از طرف عمر بن الخطاب است.
نه بر آن مهر زد و نه طغرایی رقم کرد اما چندان صولت عدالت و هیبت سیاست وی در خاطرها نشسته بود که چون یهودی آن سفال را به حاکم بصره داد، وی سوار بود، از اسب فرود آمد و زمین ببوسید وجه یهودی را تمام ادا کرد، و وی سوار ایستاده بود.
هوش مصنوعی: او نه بر روی سفال مهر گذاشت و نه امضای خاصی روی آن زد، اما چنان قدرت و وقار عدالت و سیاست او در ذهنها باقی مانده بود که وقتی یهودی آن سفال را به حاکم بصره داد، حاکم که سوار بر اسب بود، از آن پایین آمد و زمین را بوسید و تمام احترام را به یهودی داد، در حالی که یهودی همچنان سوار ایستاده بود.
چو نبود شاه را عز و سیاست
کشد از دست گستاخان ذلیلی
هوش مصنوعی: وقتی که شاه، قدرت و اعتبار خود را از دست بدهد، رفتار ناپسند و بیاحترامی از سوی افراد بیادب و گستاخ متوجه او میشود.
چو ریزد شیر را دندان و ناخن
خورد از روبهان لنگ سیلی
هوش مصنوعی: وقتی که شیر دندان و ناخنهایش را از دست بدهد، روباههای لنگ و ضعیف هم به او حمله میکنند.