گنجور

بخش ۴

در خبر است که خدای تعالی فردای قیامت با بنده از مفلسی و بی مایگی شرمنده می گوید که فلان دانشمند یا عارف را در فلان محله می شناختی؟ گوید: آری می شناختم فرمان رسد تو را به وی بخشیدم.

قدر من در صف عشاق تو زان پستتر است
که زنم گام ارادت به مقامات وصول
در دلم نقش شده نام گدایان درت
بس بود نامه احوال مرا مهر قبول

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در خبر است که خدای تعالی فردای قیامت با بنده از مفلسی و بی مایگی شرمنده می گوید که فلان دانشمند یا عارف را در فلان محله می شناختی؟ گوید: آری می شناختم فرمان رسد تو را به وی بخشیدم.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، خداوند به بنده خود می‌گوید و او را به خاطر فقیر و بی‌پول بودنش شرمنده می‌کند. خداوند از او می‌پرسد که آیا فلان دانشمند یا عارف را در فلان محل می‌شناخته است؟ و بنده پاسخ می‌دهد که بله، او را می‌شناخته. سپس خداوند اعلام می‌کند که او را مورد بخشش قرار داده است.
قدر من در صف عشاق تو زان پستتر است
که زنم گام ارادت به مقامات وصول
هوش مصنوعی: مقدار ارزش من در برابر عاشقان تو به قدری پایین‌تر است که حتی اگر به درجات و مقامات عشق تو نزدیک شوم، از آن پایین‌تر می‌مانم.
در دلم نقش شده نام گدایان درت
بس بود نامه احوال مرا مهر قبول
هوش مصنوعی: در دل من، نام گدایان تو نقش بسته است. فقط همین کافی است که حال و روز من را در نامه‌ام با مهر پذیرش به تو نشان دهد.

خوانش ها

بخش ۴ به خوانش فاطمه زندی