گنجور

بخش ۵۹ - ندبه حکیم سوم

حکیمی دگر گفت کان کامگار
به دانشوری در جهان نامدار
زمین را که کشور به کشور گرفت
به تیغ زراندود چون خور گرفت
جهان همچو او پادشاهی نداشت
ولی دولت او بقایی نداشت
ز ناگه چو ابری رسید و گذشت
ازو چند قطره چکید و گذشت
نه در سایه اش خفته ای خواب کرد
نه از قطره اش تشنه ای آب خورد
چنان رفت کز وی اثر هم نماند
اثر خود چه باشد خبر هم نماند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حکیمی دگر گفت کان کامگار
به دانشوری در جهان نامدار
هوش مصنوعی: حکیمی دیگر گفت که انسان موفق و پیروز، به خاطر دانش و علمش در دنیا شناخته شده است.
زمین را که کشور به کشور گرفت
به تیغ زراندود چون خور گرفت
هوش مصنوعی: زمین را مانند تکه‌ای طلا که به خوبی جلا داده شده باشد، در دست خود گرفته است و به زیبایی و انوار خورشید می‌درخشد.
جهان همچو او پادشاهی نداشت
ولی دولت او بقایی نداشت
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کس مانند او قدرت و سلطنت نداشت، اما حکومت و حکومت‌داری او پایدار نماند.
ز ناگه چو ابری رسید و گذشت
ازو چند قطره چکید و گذشت
هوش مصنوعی: ناگهان مانند یک ابر آمد و پس از کمی بارش، دوباره رفت و ناپدید شد.
نه در سایه اش خفته ای خواب کرد
نه از قطره اش تشنه ای آب خورد
هوش مصنوعی: تو در کنار او خواب آرامی نداشته‌ای و از محبت او نیز سیراب نشده‌ای.
چنان رفت کز وی اثر هم نماند
اثر خود چه باشد خبر هم نماند
هوش مصنوعی: او به قدری به سرعت رفت که هیچ نشانه‌ای از او باقی نماند؛ حالا دیگر هیچ خبری از او هم نیست.