بخش ۵۵ - حکایت آن حکیم که با زن گفت هر چه نفقه کردی بهره تو آن است و آنچه برای خود گذاشتی نصیب دیگران است
شنیدم که فرزانه مردی حکیم
به زن داد روزی یکی کیسه سیم
پس از چند روزش بپرسد حال
وز آن کیسه سیم کردش سؤال
بگفتا به دست من آن کیسه سیم
چو آمد چو زر کردم آن را دو نیم
یکی صرف کردم به هر سینه ریش
یکی کردمش صرفه از بهر خویش
حکیم آن حکایت چو از وی شنفت
بگفت ای نه دانا به راز نهفت
بود بهره ات آن که کردی نثار
نه آن کش ز گنجینه کردی حصار
به گنجینه نقدی که مخزون بود
که داند که انجام آن چون بود
نیارد برون کس ازین سر سری
که آن بهره توست یا دیگری
بیا ساقیا باده در جام کن
به رندان لب تشنه انعام کن
به هر کس که یک جرعه خواهی فشاند
نخواهد جز آن از جهان با تو ماند
بیا مطربا پرده ای ساز لیک
به هنجار نیکو و گفتار نیک
به گیتی مزن جز به نیکی نفس
که اینست آیین نیکان و بس
بخش ۵۴ - داستان وصیت کردن اسکندر که دستش را بعد از وفات از تابوت بیرون گذارند تا تهیدستی وی بر همه کس ظاهر شود: خوش آن کس که کارش نکویی بودبخش ۵۶ - داستان وفات اسکندر و ندبه حکیمان بر وی: سکندر چو زد از وصیت نفس
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم که فرزانه مردی حکیم
به زن داد روزی یکی کیسه سیم
هوش مصنوعی: روزی شنیدم که مردی با فرزانگی و حکمت به همسری، کیسهای پر از نقره تقدیم کرد.
پس از چند روزش بپرسد حال
وز آن کیسه سیم کردش سؤال
هوش مصنوعی: چند روز بعد از او حالش را بپرساند و از آن کیسهای که با سیم درست کرده بود، سؤال کند.
بگفتا به دست من آن کیسه سیم
چو آمد چو زر کردم آن را دو نیم
هوش مصنوعی: او گفت که وقتی کیسه نقره به دستم رسید، آن را به دو نیم کردم تا به طلا تبدیل شود.
یکی صرف کردم به هر سینه ریش
یکی کردمش صرفه از بهر خویش
هوش مصنوعی: من یکی از چیزها را به خاطر دیگران و برای دل خودم صرف کردم.
حکیم آن حکایت چو از وی شنفت
بگفت ای نه دانا به راز نهفت
هوش مصنوعی: حکیم وقتی داستان را از او شنید، گفت: ای کسی که به راز پنهان آگاهی نداری.
بود بهره ات آن که کردی نثار
نه آن کش ز گنجینه کردی حصار
هوش مصنوعی: آنچه که به دیگران اهدا کردی، سهم تو محسوب میشود، نه آنچه که از امکانات و ثروتت به تنهایی حفظ کردهای.
به گنجینه نقدی که مخزون بود
که داند که انجام آن چون بود
هوش مصنوعی: کسی نمیداند نتیجهی کارهای گذشتهاش چگونه خواهد بود، چون تمامی داراییها و ارزشهایش در آن نهفته است.
نیارد برون کس ازین سر سری
که آن بهره توست یا دیگری
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از این راز سر درآورد که آنچه برای توست، نهایتاً متعلق به خودت خواهد بود و دیگران نمیتوانند آن را ببرند.
بیا ساقیا باده در جام کن
به رندان لب تشنه انعام کن
هوش مصنوعی: بیایید، ای ساقی، شراب را در جام بریز و به جانب رندانی که تشنهاند، احسان کن.
به هر کس که یک جرعه خواهی فشاند
نخواهد جز آن از جهان با تو ماند
هوش مصنوعی: هر کسی را که بخواهی به او کمکی کنی، جز آنچه به او دادهای، چیزی از دنیا با تو نخواهد ماند.
بیا مطربا پرده ای ساز لیک
به هنجار نیکو و گفتار نیک
هوش مصنوعی: بیا ای موزی، سازی بزن که لحن آن زیبا و کلامت نیکو باشد.
به گیتی مزن جز به نیکی نفس
که اینست آیین نیکان و بس
هوش مصنوعی: در زندگی، جز به خوبی و نیکی عمل نکن، زیرا این تنها راه زندگی نیکان است.