گنجور

بخش ۴۷ - حکایت آن حکیم کشتی شکسته رخت به دریا فکنده که بعد از نجات به واسطه حکمت به درجات رسید

حکیمی از آنجا که روشندلان
نفورند از ظلمت جاهلان
پی شستن از دل غباری که داشت
برون برد رخت از دیاری که داشت
چو رنج بیابان به پایان رساند
زمانه چو نوحش به کشتی نشاند
ز موج اشتران کف انداز مست
بر او حمله کردند و کشتی شکست
ز حرف سلامت دلی منحرف
به یک تخته چسبید همچون الف
ز ملاحی باد دریانورد
وطن بر کنار یکی شهر کرد
به انگشت بر ریگ رملی کشید
کزان خلق را حیرت آمد پدید
بسی حال پوشیده را باز گفت
خبر داد از رازهای نهفت
رسید این حکایت به دارای شهر
به عدل و کرم رونق افزای شهر
به صد گونه لطفش سوی خویش خواند
به تعظیم بر کرسی زر نشاند
به دریا درون هر چه از کف نهاد
ز دریا دلی بیش ازانش بداد
حکیم آن عنایت چو از شاه دید
ز احباب نسیان نه از راه دید
به نامه نویسی قلم تیز کرد
وز آن نی نوای نوانگیز کرد
که ای راست بازان نرد طلب
ز مطلوب قانع به درد طلب
بکوشید تحصیل مطلوب را
بکوبید طبع خردکوب را
به مطلوبی آرید روی امل
که از موج دریا نیابد خلل
اگر بگذرد موج دریا ز فرق
وگر کشتی افتد به طوفان غرق
فتاده به دریا همه رخت و بار
به یک تخته گیرید راه کنار
بود حاصل عمر همراهتان
انیس دل و جان آگاهتان
ز فانی وفاداری امید نیست
چه سود از متاعی که جاوید نیست
بیا ساقیا لعل بگداخته
به جام بلور تر انداخته
بده تا به اقبال پایندگان
بشوییم دست از نو آیندگان
بیا مطربا زخمه ای برتراش
رگ چنگ را زین نوا ده خراش
که سرمایه زندگانی بسوخت
هر آن کس که باقی به فانی فروخت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حکیمی از آنجا که روشندلان
نفورند از ظلمت جاهلان
هوش مصنوعی: حکیمی می‌گوید که افراد با دانش و روشنفکران از تاریکی و نادانی گریزانند، چرا که نادانی و ظلمت برای آنها ناخوشایند است.
پی شستن از دل غباری که داشت
برون برد رخت از دیاری که داشت
هوش مصنوعی: او از دلش غباری را پاک کرد و از مکانی که تعلق داشت، سفر کرد و رفت.
چو رنج بیابان به پایان رساند
زمانه چو نوحش به کشتی نشاند
هوش مصنوعی: زمانی که رنج و سختی‌های زندگی به پایان برسد، مانند داستان نوح که در کشتی نجات یافت.
ز موج اشتران کف انداز مست
بر او حمله کردند و کشتی شکست
هوش مصنوعی: در اینجا تصویری از حمله موج‌های بزرگ و خروشان دریا به یک کشتی به تصویر کشیده شده است. این موج‌ها مانند اشترانی مست، به شدت به کشتی حمله می‌کنند و در نتیجه، کشتی دچار شکست و آسیب می‌شود. این بیانگر قدرت و شدت طوفان دریا و ناتوانی کشتی در برابر آن است.
ز حرف سلامت دلی منحرف
به یک تخته چسبید همچون الف
هوش مصنوعی: از کلام محبت‌آمیز، دل کسی دچار انحراف شد و مانند حرف الف به یک تخته چسبید.
ز ملاحی باد دریانورد
وطن بر کنار یکی شهر کرد
هوش مصنوعی: یک دریانورد که در دریا سفر می‌کند، از وطنش در کنار ساحل به شهر یکی از مردم می‌رسد.
به انگشت بر ریگ رملی کشید
کزان خلق را حیرت آمد پدید
هوش مصنوعی: با انگشت بر روی شن‌های بیابان خطی کشید که باعث شد همه افراد شگفت‌زده شوند.
بسی حال پوشیده را باز گفت
خبر داد از رازهای نهفت
هوش مصنوعی: خبرهایی که از حالت‌های پنهان و رازهای نهفته به دست آمده، دوباره بازگو می‌شود.
رسید این حکایت به دارای شهر
به عدل و کرم رونق افزای شهر
هوش مصنوعی: این داستان به کسی با مقام و ثروت رسید که با عدالت و سخاوت خود به شکوفایی شهر کمک می‌کند.
به صد گونه لطفش سوی خویش خواند
به تعظیم بر کرسی زر نشاند
هوش مصنوعی: با شیوه‌های مختلف محبتش را به سوی خود جلب کرد و او را با احترامی خاص بر تخت طلایی نشاند.
به دریا درون هر چه از کف نهاد
ز دریا دلی بیش ازانش بداد
هوش مصنوعی: در دریا هر چیزی که از سطح آن پایین می‌رود، به اندازه‌ای که از دریا می‌گیرد، دل پر از احساساتی بیشتر از آن نیز به او داده می‌شود.
حکیم آن عنایت چو از شاه دید
ز احباب نسیان نه از راه دید
هوش مصنوعی: حکیم وقتی محبت و توجهی را از پادشاه می‌بیند، متوجه می‌شود که این رابطه و دوستی‌ها به خاطر فراموشی‌ها و بی‌توجهی‌های دوستان نیست، بلکه نشانه‌ای از راهی است که باید طی شود.
به نامه نویسی قلم تیز کرد
وز آن نی نوای نوانگیز کرد
هوش مصنوعی: با قلم خود نامه‌ای نوشت و با آن، نغمه‌ای تازه و جالب آفرید.
که ای راست بازان نرد طلب
ز مطلوب قانع به درد طلب
هوش مصنوعی: ای کسانی که در جستجوی حقیقت هستید، از خواسته‌های خود کوتاه نیایید و در پی درد و رنج طلب خود باشید.
بکوشید تحصیل مطلوب را
بکوبید طبع خردکوب را
هوش مصنوعی: تلاش کنید تا به خواسته‌های خود برسید و موانع ذهنی کوچک را که شما را محدود می‌کنند، کنار بزنید.
به مطلوبی آرید روی امل
که از موج دریا نیابد خلل
هوش مصنوعی: به هدفی که دارید برسید و به آرزوهایتان توجه کنید، زیرا مانند امواج دریا، موانع نمی‌توانند شما را متوقف کنند.
اگر بگذرد موج دریا ز فرق
وگر کشتی افتد به طوفان غرق
هوش مصنوعی: اگر دریا طغیانی کند و موج‌ها سر را بزنند و کشتی در طوفان غرق شود، ممکن است انسان به چالش‌هایی دچار شود که غیرقابل پیش‌بینی هستند.
فتاده به دریا همه رخت و بار
به یک تخته گیرید راه کنار
هوش مصنوعی: همه وسایل و belongings خود را به دریا انداخته‌اند و باید در یک قایق به سمت ساحل حرکت کنند.
بود حاصل عمر همراهتان
انیس دل و جان آگاهتان
هوش مصنوعی: زندگی شما باید پر از دوستی و همراهی باشد، و آگاه بودن از حالات دل و جانتان، نشانه‌ای از رشد و تجربه‌ی شماست.
ز فانی وفاداری امید نیست
چه سود از متاعی که جاوید نیست
هوش مصنوعی: از کسی که فناپذیر است، نمی‌توان به وفاداری امیدوار بود؛ چرا که فایده‌ای ندارد به چیزی که همیشگی نیست، دلخوش بود.
بیا ساقیا لعل بگداخته
به جام بلور تر انداخته
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، لعل جوشیده را در جام بلورین بریز.
بده تا به اقبال پایندگان
بشوییم دست از نو آیندگان
هوش مصنوعی: بیا تا با هم به تغییر و پیشرفت روی آوریم و از گذشته‌هایی که هنوز به آن‌ها وابسته‌ایم، رها شویم.
بیا مطربا زخمه ای برتراش
رگ چنگ را زین نوا ده خراش
هوش مصنوعی: بیا ای سازنده، زخمه‌ای به چنگ بزن و صدای نوا را با آن جراحتی بده.
که سرمایه زندگانی بسوخت
هر آن کس که باقی به فانی فروخت
هوش مصنوعی: هر کسی که عمر و سرمایه خود را برای چیزهای زودگذر و فانی هزینه کند، در واقع زندگی خود را به هدر داده است.