گنجور

بخش ۲۸ - حکایت آن طفل خرد که نان بزرگ در دست داشت، می خورد و می گریست که این نان اندک است و اشتهای من بسیار

به بغداد شد گامزن زیرکی
دوچارش فتاد از قضا کودکی
ز دور رخش قرص مه را شکست
چو روی خودش گرده نان به دست
همی خورد ازان گرده و می گریست
بدو گفت زیرک که این گریه چیست
بگفتا منم کودک یک تنه
ز خوان امل معده گرسنه
بسی اشتها سخت و این گرده خرد
کجا راه سیری توانم سپرد
ز گریه از آنم چنین تلخکام
که می دانم این زود گردد تمام
بمانم ز بی توشگی سر به زیر
نه در دست من نان و نی معده سیر
بیا ساقی آن می که سیری دهد
درین بیشه ام زور شیری دهد
بده تا درآیم چو شیر ژیان
به هم بر زنم کار سود و زیان
بیا مطربا وز کمان رباب
که از رشته جان زهش برده تاب
ز هر نغمه زیر تیری فکن
به من چون شکاری نفیری فکن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به بغداد شد گامزن زیرکی
دوچارش فتاد از قضا کودکی
هوش مصنوعی: در بغداد مرد زیرکی در حال راه رفتن بود که به طور ناخواسته به یک کودک برخورد کرد.
ز دور رخش قرص مه را شکست
چو روی خودش گرده نان به دست
هوش مصنوعی: از دور، چهره‌اش مثل ماه می‌درخشد و مانند نانی گرد و زیبا در دست دارد.
همی خورد ازان گرده و می گریست
بدو گفت زیرک که این گریه چیست
هوش مصنوعی: در حال خوردن نان، او می‌گریست. زیرک به او گفت: چرا اینقدر ناراحتی و گریه می‌کنی؟
بگفتا منم کودک یک تنه
ز خوان امل معده گرسنه
هوش مصنوعی: او گفت من کودک تنها و بی‌پناهی هستم که از سفرهٔ آرزوها، با شکم گرسنه نشسته‌ام.
بسی اشتها سخت و این گرده خرد
کجا راه سیری توانم سپرد
هوش مصنوعی: من خیلی میل و رغبت دارم و این قورت کوچک کجا می‌تواند مرا سیر کند؟
ز گریه از آنم چنین تلخکام
که می دانم این زود گردد تمام
هوش مصنوعی: از شدت گریه و اندوه به این حال درآمده‌ام که می‌دانم این وضعیت به زودی به پایان خواهد رسید.
بمانم ز بی توشگی سر به زیر
نه در دست من نان و نی معده سیر
هوش مصنوعی: من تحمل دوری تو را دارم و سرم را پایین نگه می‌دارم، اما در حال حاضر نه غذایی در دست دارم و نه معده‌ام سیر است.
بیا ساقی آن می که سیری دهد
درین بیشه ام زور شیری دهد
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن شرابی را بیاور که در این جنگل مرا سیراب کند و نیرویی چون شیر به من بدهد.
بده تا درآیم چو شیر ژیان
به هم بر زنم کار سود و زیان
هوش مصنوعی: بیا تا مانند شیری قوی و نیرومند وارد میدان شوم و در آنجا به بررسی کارها و عواقبشان بپردازم.
بیا مطربا وز کمان رباب
که از رشته جان زهش برده تاب
هوش مصنوعی: بیا ای نوازنده و با ساز خود بخوان، چون جان من تحت تأثیر نغمه‌های زیبای تو قرار گرفته است.
ز هر نغمه زیر تیری فکن
به من چون شکاری نفیری فکن
هوش مصنوعی: از هر آهنگی که می‌شنوی، به من تیر پرتاب کن، مثل شکارچی که در حین شکار صدایی می‌زند.