بخش ۲۶ - حکایت اعراض پدر حکیم از تربیت پسر لئیم
به یونان حکیمی فلاطون محل
که در علم حکمت نبودش بدل
ز گیتی یکی سفله فرزند داشت
که با مردم سفله پیوند داشت
نمی زد به راه پدر نیم گام
بدر بود از آیین حکمت تمام
ز حرف ادب دور انگشت او
ز نقد مروت تهی مشت او
ز اقبال او عار همخانه را
ز ادبار او بار بیگانه را
حریفان ازو رنجه در میکده
به مستان قوی پنجه در عربده
ز خوی بدش مادر آمد به تنگ
به پیش پدر کوفت بر سینه سنگ
که ای پیر تعلیم فرزانگان
ز خوی نکو خویش بیگانگان
یکی جزو از دفتر عقل کل
فروغ ضمیرت چراغ سبل
به شاگردیت عقل فعال شاد
کمالاتش از عقل تو مستفاد
ز فکر تو حل مشکل هندسی
محرر براهین اقلیدسی
مؤدب به تأدیب تو خاکیان
مباهی به آدابت افلاکیان
به تو هست فرزندت از جمله پیش
بدو هست پیوندت از جمله بیش
به تعلیم آداب او لب گشای
ز لوح دلش حرف علت زدای
نیند از تو بیرونیان بی نصیب
چرا جزو خود را نباشی ادیب
بگفتا گل او ز کان من است
ولی جان او نی ز جان من است
چو جانش نباشد ز من بهره ناک
چه سودش کند نسبت آب و خاک
بیا ساقیا در ده آن جام خاص
که سازد مرا یکدم از من خلاص
ببرد ز من نسبت آب و گل
به ارواح قدسم کند متصل
بیا مطربا در نی افکن خروش
که باشد خروشش پیام سروش
کشد شایدم جذبه آن پیام
ازین دون نشیمن به عالی مقام
بخش ۲۵ - خردنامه بقراط: ز هر تار حکمت که او تافته ستبخش ۲۷ - خردنامه فیثاغورس: چنین است در سفرهای قدیم
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به یونان حکیمی فلاطون محل
که در علم حکمت نبودش بدل
هوش مصنوعی: در یونان، حکیمی به نام سقراط وجود داشت که در علم فلسفه همچون او کسی نبود.
ز گیتی یکی سفله فرزند داشت
که با مردم سفله پیوند داشت
هوش مصنوعی: از دنیا فردی بیارزش فرزندی به دنیا آورد که با انسانهای بیارزش ارتباط داشت.
نمی زد به راه پدر نیم گام
بدر بود از آیین حکمت تمام
هوش مصنوعی: به هیچ وجه از راه و روش پدر و مدرک خود فاصله نمیگرفت و به طور کامل از اصول حکمت پیروی میکرد.
ز حرف ادب دور انگشت او
ز نقد مروت تهی مشت او
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که صحبتهای مودبانه و رفتار با وقار فرد، نشاندهنده شخصیت اوست. اگر کسی به رعایت آداب و نزاکت اهمیت ندهد، در واقع از ارزش انسانی و اخلاقی خالی شده است. در واقع، ادب مانند یک انگشتری است که بر دست فرد وجود دارد و فقدان آن، نشاندهنده کمبود مروت و انسانیت اوست.
ز اقبال او عار همخانه را
ز ادبار او بار بیگانه را
هوش مصنوعی: بخاطر خوش شانسی او، بدبختی همسایه از سرش دور است و به خاطر بد شانسی او، بار غم و اندوه بیگانگان بر دوش آنهاست.
حریفان ازو رنجه در میکده
به مستان قوی پنجه در عربده
هوش مصنوعی: در میکده، رقبای او از او ناراحتند و مستان نیرومند در حال شوری و هیاهو هستند.
ز خوی بدش مادر آمد به تنگ
به پیش پدر کوفت بر سینه سنگ
هوش مصنوعی: مادر از رفتار بد فرزندش ناراحت و دلشکسته شد و در مقابل پدر، با ناراحتی و درد بر سینهاش ضربه زد.
که ای پیر تعلیم فرزانگان
ز خوی نکو خویش بیگانگان
هوش مصنوعی: ای استاد و معلم، تو که به فرزانگی و خردمندی آموزش میدهی، باید بدان که از ذات نیک خود دور هستی و باید به خودت بیندیشی.
یکی جزو از دفتر عقل کل
فروغ ضمیرت چراغ سبل
هوش مصنوعی: تو بخشی از دفتر عقل جهانی، و روشنایی ضمیر تو چراغ راههاست.
به شاگردیت عقل فعال شاد
کمالاتش از عقل تو مستفاد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عقل فعال در شاگردی تو خوشحال است و از کمالات و دانش او، عقل تو بهرهمند میشود. به عبارتی دیگر، یادگیری و نیکیهای عقل فعال به تو کمک میکند تا به رشد و کمال برسی.
ز فکر تو حل مشکل هندسی
محرر براهین اقلیدسی
هوش مصنوعی: از اندیشه تو، مسائل پیچیده هندسی با استدلالهای دقیق و منطقی حل میشود.
مؤدب به تأدیب تو خاکیان
مباهی به آدابت افلاکیان
هوش مصنوعی: آدم متمدن و با ادب، برای تو که خاکی هستی، از ادب آسمانیها سرمست و خوشحال است.
به تو هست فرزندت از جمله پیش
بدو هست پیوندت از جمله بیش
هوش مصنوعی: فرزند تو وابسته به توست و از میان همه، پیوند تو با او از همه محکمتر است.
به تعلیم آداب او لب گشای
ز لوح دلش حرف علت زدای
هوش مصنوعی: با یادگیری رفتارهای او، سخن بگو و از دل پاکش نکات مهم را بیان کن.
نیند از تو بیرونیان بی نصیب
چرا جزو خود را نباشی ادیب
هوش مصنوعی: دیگران از تو بهرهای نمیبرند و بینصیب میمانند، چون تو نمیتوانی جزئی از خودت را به درستی بشناسی و ارزشهایت را بیان کنی.
بگفتا گل او ز کان من است
ولی جان او نی ز جان من است
هوش مصنوعی: او گفت که گل از معادن من سرشته شده است، اما جان او از جان من نیست.
چو جانش نباشد ز من بهره ناک
چه سودش کند نسبت آب و خاک
هوش مصنوعی: وقتی که جان او از من بیبهره است، چه فایدهای دارد که به آب و خاک نسبت داده شود؟
بیا ساقیا در ده آن جام خاص
که سازد مرا یکدم از من خلاص
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن جام ویژه را به من بده که به یک لحظه مرا از خودم رها کند.
ببرد ز من نسبت آب و گل
به ارواح قدسم کند متصل
هوش مصنوعی: اگر رابطهام با مادیات از بین برود و به دنیای روحانی متصل شوم، از من فاصله خواهد گرفت.
بیا مطربا در نی افکن خروش
که باشد خروشش پیام سروش
هوش مصنوعی: بیا ای نوازنده، در نی نواختن را آغاز کن، چرا که صدای نی پیام آور الهام و بشارت است.
کشد شایدم جذبه آن پیام
ازین دون نشیمن به عالی مقام
هوش مصنوعی: شاید آن پیام با جذبهای خاص، از این دنیای پایین به مقام والایی بیفتد.