گنجور

بخش ۲۲ - حکایت آن راستگوی که از ناراستی کج اندیشان به مسافرت بسیار سخن خود را راست کرد

شنیدم که شاهی به هندوستان
برافروخت بزم از رخ دوستان
چو طوطی به هر نکته گویا شدند
به نادر خبرها شکرخا شدند
یکی گفت کاندر دیار عرب
یکی جانور دیده ام بس عجب
شتر پیکری رسته زو بال و پر
ولیکن نه پرنده نی باربر
پی طعمه سوزنده اخگر خورد
چو عنقای مغرب که اختر خورد
بود در دهان وی آتش چو آب
نسوزد گلویش ازان تف و تاب
ز وی هر کس آن قصه را کرد گوش
بر او بانگ زد کای برادر خموش
شتر را به روی زمین پر که دید
و یا طعمه مرغ از اخگر که دید
به دل کی کند خانه مرغ مقال
چو آید فرو ز آشیان محال
چو گوینده انکار ایشان بدید
به سوگند بسیار افغان کشید
ولیکن چو برهان دیگر نداشت
کس آن را به سوگند باور نداشت
ازان جمع فرخنده شرمنده ماند
چو شمع از خجالت سرافکنده ماند
شد آتش ز اندوه و برخاست زود
برون رفت بر خویش پیچان چو دود
ز پا راحله وز جگر زاد کرد
نهان از همه رو به بغداد کرد
شتر مرغی آورد آنجا به دست
به عزم دیار خود احرام بست
پس از سالی آورد سوی شهش
بدان ساخت از صدق خویش آگهش
شه آن را چو دید آفرین کرد و گفت
که ای قول تو بوده با صدق جفت
بود صبح کاذب سخن بی فروغ
نیاید ز صادق زبانان دروغ
ولی کی سزد حرفی از نکته سنج
که باید در اثبات آن برد رنج
لب از دعویی به که داری نگاه
که آری دلیلش ز یکساله راه
بیا ساقیا در ده آن جام صاف
که شوید ز دل رنگ و بوی گزاف
به هر جا که افتد ز عکسش فروغ
به فرسنگ ها رخت بندد دروغ
بیا مطربا زانکه وقت نواست
بزن این نوا را در آهنگ راست
که کج جز گرفتار خواری مباد
به جز راست را رستگاری مباد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم که شاهی به هندوستان
برافروخت بزم از رخ دوستان
هوش مصنوعی: گفته می‌شود که پادشاهی در هندوستان، جشنی با شکوه برپا کرد و دوستانش را به این مهمانی دعوت کرد.
چو طوطی به هر نکته گویا شدند
به نادر خبرها شکرخا شدند
هوش مصنوعی: مانند طوطی که به هر نکته‌ای به خوبی صحبت می‌کند، خبرهای نادر و شیرینی به دست آمد.
یکی گفت کاندر دیار عرب
یکی جانور دیده ام بس عجب
هوش مصنوعی: یک نفر گفت در سرزمین عربستان یک موجودی را دیده‌ام که بسیار عجیب و غریب است.
شتر پیکری رسته زو بال و پر
ولیکن نه پرنده نی باربر
هوش مصنوعی: شتر که به شکل موجودی با بال و پر به نظر می‌رسد، اما در واقع پرنده نیست و نمی‌تواند پرواز کند. به عبارتی دیگر، ظاهری شبیه به پرنده دارد ولی از نظر ماهیت و عملکرد به یک حیوان زمینی تعلق دارد.
پی طعمه سوزنده اخگر خورد
چو عنقای مغرب که اختر خورد
هوش مصنوعی: به دنبال چیزی که آتش به جانش می‌زند، می‌گردد مانند پرنده‌ای افسانه‌ای که به دنبال ستاره‌ای در مغرب است.
بود در دهان وی آتش چو آب
نسوزد گلویش ازان تف و تاب
هوش مصنوعی: در دهان او آتشی وجود دارد که مانند آب عمل می‌کند و گلویش را از آن گرما و شدت آتش نمی‌سوزاند.
ز وی هر کس آن قصه را کرد گوش
بر او بانگ زد کای برادر خموش
هوش مصنوعی: هر کس داستان او را گوش داد، به او گفت: ای برادر، ساکت باش.
شتر را به روی زمین پر که دید
و یا طعمه مرغ از اخگر که دید
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن دو موقعیت متفاوت اشاره دارد. یکی مشاهده شتر بر روی زمین، که نشان‌دهنده آرامش و سکون است، و دیگری دیدن طعمه مرغ از روی آتش که بیانگر هیجان و هدف‌مندی در جستجوی غذاست. در کل، این تصویرها به احساسات و واکنش‌های مختلف موجودات زنده در برابر شرایط محیطی اشاره دارد.
به دل کی کند خانه مرغ مقال
چو آید فرو ز آشیان محال
هوش مصنوعی: دل انسان نمی‌تواند به انجا پناه ببرد که مرغ سخن دور از دسترس امکان پرواز کند؛ زمانی که آن پرنده به سرزمین غیرممکن‌ها پرواز کند، دیگر در دل جا نخواهد داشت.
چو گوینده انکار ایشان بدید
به سوگند بسیار افغان کشید
هوش مصنوعی: زمانی که سخن‌گو انکار آن‌ها را مشاهده کرد، به شدت ناله و فریاد زد و سوگندهای بسیار خورد.
ولیکن چو برهان دیگر نداشت
کس آن را به سوگند باور نداشت
هوش مصنوعی: اما وقتی کسی دلیلی دیگر برای اثبات آن نداشت، بازیافتن آن به سوگند برای او قابل قبول نبود.
ازان جمع فرخنده شرمنده ماند
چو شمع از خجالت سرافکنده ماند
هوش مصنوعی: افرادی که در جمعی شاد و خوشحال هستند، اما خودشان از چیزی خجالت می‌کشند، حالتی شبیه شمع دارند که از شرم در خود فرو می‌رود.
شد آتش ز اندوه و برخاست زود
برون رفت بر خویش پیچان چو دود
هوش مصنوعی: از اندوه و غم، آتشی زبانه گرفت و به سرعت بیرون رفت، مانند دودی که خود را به دور می‌پیچد.
ز پا راحله وز جگر زاد کرد
نهان از همه رو به بغداد کرد
هوش مصنوعی: او از پای سفرش ناگهان و به طور مخفیانه از جایی دور، به بغداد رفت.
شتر مرغی آورد آنجا به دست
به عزم دیار خود احرام بست
هوش مصنوعی: یک شترمرغ در آنجا دیده شد که به قصد سفر به سرزمین خودش، راهی شده و آماده رفتن است.
پس از سالی آورد سوی شهش
بدان ساخت از صدق خویش آگهش
هوش مصنوعی: پس از یک سال، به سوی پادشاه رفت و به واسطه صداقت خود، او را از وضعیت آگاه کرد.
شه آن را چو دید آفرین کرد و گفت
که ای قول تو بوده با صدق جفت
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه آن را دید، تحسین کرد و گفت که این وعده تو بوده که با صداقت همراه است.
بود صبح کاذب سخن بی فروغ
نیاید ز صادق زبانان دروغ
هوش مصنوعی: صبح کاذب یعنی صبح تقلبی و نادرست، اگرچه شاید براساس ظاهر روشن باشد، اما واقعی نیست. بنابراین، از سخنانی که از زبان انسان‌های راستگو می‌آید، دروغی نخواهد بود.
ولی کی سزد حرفی از نکته سنج
که باید در اثبات آن برد رنج
هوش مصنوعی: ولی چه فایده دارد که کسی با دقت نظر حرفی بزند، وقتی که برای اثبات آن باید سختی و زحمت زیادی را تحمل کند؟
لب از دعویی به که داری نگاه
که آری دلیلش ز یکساله راه
هوش مصنوعی: بهتر است به جای بحث و جدل، به سادگی به چشمان کسی نگاه کنی، چرا که یک نگاه می‌تواند بیانگر حقیقتی عمیق‌تری باشد.
بیا ساقیا در ده آن جام صاف
که شوید ز دل رنگ و بوی گزاف
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، در دستانت آن جام شفاف را بیاور که با نوشیدن آن، تمام رنگ و بوی بی‌اساس از دل پاک شود.
به هر جا که افتد ز عکسش فروغ
به فرسنگ ها رخت بندد دروغ
هوش مصنوعی: هرجا که نور تصویرش بتابد، دروغ و فریبکاری به فاصله‌های دور پراکنده می‌شود.
بیا مطربا زانکه وقت نواست
بزن این نوا را در آهنگ راست
هوش مصنوعی: بیا ای نوازنده، چون زمان ساز و آواز فرارسیده، این آهنگ را با لحن درست بزن.
که کج جز گرفتار خواری مباد
به جز راست را رستگاری مباد
هوش مصنوعی: هرگز نباید جز در ستم و ذلت گرفتار شوی، و جز در راستی، نجاتی نمی‌یابی.