بخش ۱۹ - خردنامه ارسطاطالیس
دبیر خردمند دانش پژوه
نویسنده قصه هر گروه
نوشت از سکندر شه نامدار
که چون سلطنت یافت بر وی قرار
چو نور خرد بودش اندر سرشت
خردنامه های حکیمان نوشت
ز هر حرف حکمت که شد بهره یاب
نوشتش به حل یافته زر ناب
بلی نقد بحر خرد گوهر است
به زر نظم سلک گهر خوشتر است
به هر لحظه کردی در آنجا نظر
شدی از سوادش مکحل بصر
گرفتی به دستور آن کار پیش
به آن راست کردی همه کار خویش
نخست از ارسطو کش استاد بود
به شاگردی او دلش شاد بود
خردنامه ای نغز عنوان گرفت
که مغز از قبول دل و جان گرفت
ز نام خدایش سر آغاز کرد
وز آن پس نوای دعا ساز کرد
که شاها دلت چشمه راز باد
به روی تو چشم رضا باز باد
زبانی که باشد به فرمان گرو
نباشد به از گوش فرمان شنو
فضیلت بود در قبول سخن
نه اندر فضولی کن یا مکن
ز سوسن گل باغ ازان بهتر است
که این جمله گوش آن زبان آور است
خدای آنچه با بندگان می کند
ازیشان توقع همان می کند
کند لطف تا لطف خویی کنند
کند نیکویی تا نکویی کنند
بپرورد در لجه جودشان
به جودی که پرورد فرمودشان
گناه همه از نم عفو شست
به جرم کسان از همه عفو جست
ازان با همه زد دم از راستی
که تابد عنانشان ز کم کاستی
به هر کس ز داد و ستد ره گشاد
نمی خواهد از وی به جز آنچه داد
میفکن به کار رعیت گره
خدا آنچه دادت به ایشان بده
ترحم کن و عفو و بخشش نمای
که اینها رسیدت ز فضل خدای
جهان کوه و فعل تو آمد ندا
جزای تو بر فعل باشد صدا
ازین کوه کز فعل تو پر نداست
صدا جز به وفق ندا برنخاست
به کوه آنچه گویی جز آن نشنوی
به خاک آنچه کاری جز آن ندروی
نهالی که کاری درین تیره خاک
چنان کار کز وایه طبع پاک
دهد نام نیکوت امروز بار
به فردات خشنودی کردگار
اگر واگذاری به او کار خویش
نیاید تو را هیچ دشوار پیش
ز کار تو دشمن هراسان شود
همه کارها بر تو آسان شود
وگر جز بدو افکنی کار را
نشانه شوی تیر ادبار را
بماند تو را کار ناساخته
دل از نقد اقبال پرداخته
نیاورده روی دل اندر صلاح
ز تو قصد اصلاح نبود مباح
ز گم کرده ره رهنمایی که یافت
ز دود سیه روشنایی که یافت
ز سرچشمه چون تلخ و شور آید آب
ز لب تشنگان کی برد تف و تاب
گر اصلاح خلق جهان بایدت
دل از هر بدی بر کران بایدت
نشسته ز خود حرف عیب از نخست
ز تو عیب شویی نیاید درست
چو ناپاک آید به تو آب جوی
مجو پاکی جامه از شست و شوی
مشو غره حسن گفتار خویش
نکو کن چو گفتار کردار خویش
چو کردار ناصح بود ناپسند
نصیحت کی افتد ز وی سودند
خرد عیب آن بی خرد می کند
که منع کس از کار خود می کند
نشد مانع طفل قول پدر
که خود خورد حلوا و گفتش مخور
پی زجر نادان بی باک کیش
بود قوت فعل از قول بیش
ودیعت نهادت فلک در سرشت
بسی خوی نیک و بسی خوی زشت
هلاک تو در خوی زشت است لیک
نجات تو بخشد ازان خوی نیک
چو غالب شود خوی بد بر مزاج
نباشد به جز خوی نیکش علاج
بزن شیشه خشم را سنگ حلم
بشو ظلمت جهل را زآب علم
به فکرت ز دل زنگ نسیان ببر
به شکر از درون داغ کفران ببر
چو باری ز گردونت آید به دوش
در افکندن آن مشو حیله کوش
به پشت تحمل کش آن بار را
مکن حیله گر نفس مکار را
مبادا شود سخت تر کار تو
به پشت تو گردد فزون بار تو
بخش ۱۸ - حکایت پسر مهتر ده که چون با پدر مشاهده حشمت و شوکت پادشاه شهر کرد: گفت اگر اینست رسم مهتریبخش ۲۰ - حکایت آن اشتر که به مشورت روباه در آب خسبید و در آخر بار وی گران تر گردید: کمان گردنی از پی و استخوان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دبیر خردمند دانش پژوه
نویسنده قصه هر گروه
هوش مصنوعی: معلم باهوش و دانشمند، کسی است که درباره هر گروه داستان مینویسد.
نوشت از سکندر شه نامدار
که چون سلطنت یافت بر وی قرار
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده است که سکندر، پادشاه مشهور، زمانی که به سلطنت رسید، آرامش و ثباتی بر او حاکم شد.
چو نور خرد بودش اندر سرشت
خردنامه های حکیمان نوشت
هوش مصنوعی: چون عقل و دانش در نهادش بود، نوشتههای حکیمان را به نگارش درآورد.
ز هر حرف حکمت که شد بهره یاب
نوشتش به حل یافته زر ناب
هوش مصنوعی: هر کلمهای که از حکمت و دانایی بهرهمند شده باشد، باید به روشنی و به شکلی خالص و ارزشمند نوشته شود.
بلی نقد بحر خرد گوهر است
به زر نظم سلک گهر خوشتر است
هوش مصنوعی: آری، بهیقین، عقل و فهم انسانی ارزشمندتر از ثروت و زر و زیور است؛ زیرا نظم و زیبایی کلام و شعر، دلپذیرتر و ارزشمندتر از جواهرات مادی است.
به هر لحظه کردی در آنجا نظر
شدی از سوادش مکحل بصر
هوش مصنوعی: در هر لحظه که به آن مکان نگاه کردی، از زیبایی آن چشمانت به روشنی درآمد.
گرفتی به دستور آن کار پیش
به آن راست کردی همه کار خویش
هوش مصنوعی: به خواست و هدایت او، کارهایت را به درستی انجام دادی و همه چیز را به درست پیش بردی.
نخست از ارسطو کش استاد بود
به شاگردی او دلش شاد بود
هوش مصنوعی: در ابتدا، استاد از بزرگانی چون ارسطو درس میگرفت و این باعث خوشحالی او بود که شاگردی چنین معلمی را داشته است.
خردنامه ای نغز عنوان گرفت
که مغز از قبول دل و جان گرفت
هوش مصنوعی: کتابی زیبا و پرمحتوا منتشر شده است که عقل و اندیشه از قبول آن دریغ نمیکند و به آن علاقهمند میشود.
ز نام خدایش سر آغاز کرد
وز آن پس نوای دعا ساز کرد
هوش مصنوعی: او از نام خدا آغاز به سخن کرد و سپس شروع به دعا و نیایش نمود.
که شاها دلت چشمه راز باد
به روی تو چشم رضا باز باد
هوش مصنوعی: ای پادشاه، دل تو همچون چشمهای است پر از رازها؛ باد، به سوی تو میوزد و چشمانت پر از رضایت و آرامش میشود.
زبانی که باشد به فرمان گرو
نباشد به از گوش فرمان شنو
هوش مصنوعی: زبان باید خادم باشد، نه اینکه خود فرمانروایی کند. شنیدن و اطاعت از دستورات مهمتر از سخن گفتن است.
فضیلت بود در قبول سخن
نه اندر فضولی کن یا مکن
هوش مصنوعی: فضیلت در این است که به سخنان دیگران خوب گوش بدهی و در آنها تأمل کنی، نه اینکه بیجا دخالت کنی یا صحبت را بیاعتبار کنی.
ز سوسن گل باغ ازان بهتر است
که این جمله گوش آن زبان آور است
هوش مصنوعی: بهتر است به جای زیبایی گل سوسن در باغ، به این نکته توجه کنیم که این ویژگی به خوبی درک و بیان میشود.
خدای آنچه با بندگان می کند
ازیشان توقع همان می کند
هوش مصنوعی: خداوند با بندگانش رفتار میکند و از آنها انتظار دارد همانطور که او با آنها برخورد کرده است، رفتار کنند.
کند لطف تا لطف خویی کنند
کند نیکویی تا نکویی کنند
هوش مصنوعی: وقتی که کسی به ما لطف و محبت کند، ما نیز با مهربانی پاسخ او را میدهیم. وقتی نیکو رفتار میکنیم، دیگران هم در مقابل ما نیکو خواهند بود.
بپرورد در لجه جودشان
به جودی که پرورد فرمودشان
هوش مصنوعی: در عمق دریای بخشش آنان، به انسانی از بخشش و مهربانی که خداوند او را تربیت کرده است، رشد و پرورش یافتهاند.
گناه همه از نم عفو شست
به جرم کسان از همه عفو جست
هوش مصنوعی: همه تقصیرها به خاطر آبی است که از عفو میریزد و به خاطر جرم دیگران از تمامی بخششها فرار میکند.
ازان با همه زد دم از راستی
که تابد عنانشان ز کم کاستی
هوش مصنوعی: او با همه از صداقت سخن گفت که مدیریت آنها را از نواقص و کمبودها دور کند.
به هر کس ز داد و ستد ره گشاد
نمی خواهد از وی به جز آنچه داد
هوش مصنوعی: هر کس که در معامله و داد و ستد مسیرش هموار است، نمیخواهد از او جز آنچه که به او داده شده، چیزی طلب کند.
میفکن به کار رعیت گره
خدا آنچه دادت به ایشان بده
هوش مصنوعی: به کار مردم زحمتکش مانع نگرد و آنچه را که خدا به تو عطا کرده، به آنان نیز بده.
ترحم کن و عفو و بخشش نمای
که اینها رسیدت ز فضل خدای
هوش مصنوعی: رحمت و بخشش کن، زیرا این ویژگیها از لطف و کرم خداوند به تو رسیده است.
جهان کوه و فعل تو آمد ندا
جزای تو بر فعل باشد صدا
هوش مصنوعی: جهان مانند کوهی است و اعمال تو صدایی است که در آن پیچیده. جزای اعمال تو نیز به مانند صدایی است که از آن عمل به گوش میرسد.
ازین کوه کز فعل تو پر نداست
صدا جز به وفق ندا برنخاست
هوش مصنوعی: از این کوه که پر از صدای اعمال توست، هیچ صدایی جز صدای هماهنگ با ندا برنخاسته است.
به کوه آنچه گویی جز آن نشنوی
به خاک آنچه کاری جز آن ندروی
هوش مصنوعی: هرچه به کوه بگویی، فقط صدای خودت را میشنوی و در زمین هر کاری کنی، جز آنچه انجام دادهای، چیزی به بار نمیآوری.
نهالی که کاری درین تیره خاک
چنان کار کز وایه طبع پاک
هوش مصنوعی: درختی که در این خاک تاریک و بیثمر به ثمر نشسته، همانطور که از ذات پاکش بر میآید، کار بزرگی انجام داده است.
دهد نام نیکوت امروز بار
به فردات خشنودی کردگار
هوش مصنوعی: امروز با داشتن نام نیک، به روزهای آیندهات خوشبختی و رضایت خداوند را میآورید.
اگر واگذاری به او کار خویش
نیاید تو را هیچ دشوار پیش
هوش مصنوعی: اگر مسئولیت کار خود را به او بسپر بی تردید هیچ چیزی برای تو سخت نخواهد بود.
ز کار تو دشمن هراسان شود
همه کارها بر تو آسان شود
هوش مصنوعی: از نگرانی دشمنان به خاطر تو، همه کارها برای تو راحت میشود.
وگر جز بدو افکنی کار را
نشانه شوی تیر ادبار را
هوش مصنوعی: اگر به جز او به دیگری توجه کنی، خود را در تیررس بدبختی قرار میدهی.
بماند تو را کار ناساخته
دل از نقد اقبال پرداخته
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که زندگی یا کارهایمان به خود ما وابسته است و اگر به موقع و درست عمل نکنیم، ممکن است نتایج خوبی از آن نگیریم. اگر از فرصتها به درستی استفاده نکنیم، ممکن است دچار مشکلات و ناکامیهایی شویم که خودمان عامل آنها هستیم.
نیاورده روی دل اندر صلاح
ز تو قصد اصلاح نبود مباح
هوش مصنوعی: اگر قصد اصلاح دل دیگران را نداری، پس نباید هیچ کاری از روی دلخواه و سلیقه خود انجام دهی.
ز گم کرده ره رهنمایی که یافت
ز دود سیه روشنایی که یافت
هوش مصنوعی: از کسی که راه را گم کرده بود، دلیلی به دست آمد که از میان تاریکی و دود، نوری را پیدا کرد.
ز سرچشمه چون تلخ و شور آید آب
ز لب تشنگان کی برد تف و تاب
هوش مصنوعی: وقتی از منبع آب تلخ و شور بیاید، تشنگان که طعم تلخی را میچشند، چگونه میتوانند آرامش و خوشی را احساس کنند؟
گر اصلاح خلق جهان بایدت
دل از هر بدی بر کران بایدت
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دنیای اطرافت بهتر شود، باید دل خود را از هر گونه بدی پاک کنی.
نشسته ز خود حرف عیب از نخست
ز تو عیب شویی نیاید درست
هوش مصنوعی: اگر خودت عیبهای دیگران را در نظر بگیری و به آنها اشاره کنی، در واقع خودت هم دچار عیب شدهای و این کار به درستی نمیرسد.
چو ناپاک آید به تو آب جوی
مجو پاکی جامه از شست و شوی
هوش مصنوعی: زمانی که آب ناپاک به تو برسد، از شستوشو و پاک کردن لباس خود ناامید شو.
مشو غره حسن گفتار خویش
نکو کن چو گفتار کردار خویش
هوش مصنوعی: به زیبایی کلام خود مغرور نشو، بلکه سعی کن که عمل و رفتار تو هم با گفتارت همخوانی داشته باشد.
چو کردار ناصح بود ناپسند
نصیحت کی افتد ز وی سودند
هوش مصنوعی: اگر رفتار شخص ناصح (راهنمایی که نصیحت میکند) ناپسند باشد، نصیحت او به کسی سودی نخواهد داشت.
خرد عیب آن بی خرد می کند
که منع کس از کار خود می کند
هوش مصنوعی: عقل و دانش باعث میشود که انسان، نقصها و اشتباهات دیگران را درک کند، به ویژه هنگامی که آنها از انجام کارهای خود بازداشته میشوند.
نشد مانع طفل قول پدر
که خود خورد حلوا و گفتش مخور
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره دارد که همیشه نمیتوان از تجربیات و توصیههای دیگران پیروی کرد. انسانها ممکن است خودشان به دنبال تجربههای خاصی بروند، حتی اگر نصیحتی وجود داشته باشد که آنها را از خطای احتمالی باز دارد. در اینجا، در حالی که پدر میگوید که نباید چیزی بخورد، کودک بر اساس تجربه خود به سمت آن جذب میشود و میخواهد خودش آن را بچشد.
پی زجر نادان بی باک کیش
بود قوت فعل از قول بیش
هوش مصنوعی: آدم نادان و بیپروا از زجر و آزار دیگران بیخبر است؛ زیرا اعمال او نشأتگرفته از حرفهایی است که میزند.
ودیعت نهادت فلک در سرشت
بسی خوی نیک و بسی خوی زشت
هوش مصنوعی: سرنوشت تو در طبیعتت جاودانه شده است، شامل بسیاری از ویژگیهای نیک و همچنین برخی از ویژگیهای ناپسند.
هلاک تو در خوی زشت است لیک
نجات تو بخشد ازان خوی نیک
هوش مصنوعی: نابودی تو ناشی از صفات و رفتار ناپسند است، اما تنها ویژگیهای نیک میتواند به تو کمک کند تا از آن رفتارهای بد رهایی یابی.
چو غالب شود خوی بد بر مزاج
نباشد به جز خوی نیکش علاج
هوش مصنوعی: زمانی که خوی بد بر روح و مزاج انسان غالب شود، جز با خوبی و رفتار نیک، درمانی برای آن وجود ندارد.
بزن شیشه خشم را سنگ حلم
بشو ظلمت جهل را زآب علم
هوش مصنوعی: با شدت خشم را بشکن و با صبر و بردباری، تاریکی جهل را با دانش و علم روشن کن.
به فکرت ز دل زنگ نسیان ببر
به شکر از درون داغ کفران ببر
هوش مصنوعی: در فکر خود نگذار که فراموشی دلت را بگیرد و با سپاس از درون، حس نادانی و بیتوجهی را دور کن.
چو باری ز گردونت آید به دوش
در افکندن آن مشو حیله کوش
هوش مصنوعی: اگر بار سنگینی از آسمان بر دوشت افتاد، سعی کن آن را بیدردسر بر زمین بگذاری و به دنبال نیرنگ نباش.
به پشت تحمل کش آن بار را
مکن حیله گر نفس مکار را
هوش مصنوعی: بار سنگین را به دوش بکش و فریب نفس زشت و مکار را نخور.
مبادا شود سخت تر کار تو
به پشت تو گردد فزون بار تو
هوش مصنوعی: مبادا که کارهایت دشوارتر شود و بار مسئولیت بر دوش تو سنگینتر گردد.