گنجور

بخش ۶ - در سبب نظم این کتاب و باعث ترتیب این خطاب

از هر چه سخنوران بدانند
وز لوح سخنوری بخوانند
مقبول ترین فسانه عشق است
مطبوع ترین ترانه عشق است
زین راز چو پرده باز کردم
وین طرفه ترانه ساز کردم
شد طوطی طبع من شکرخا
از قصه یوسف و زلیخا
جست از کلکم در آن شکرریز
شیرین سخنان شکر آمیز
در عالم ازان فتاد شوری
در خاطر عاشقان سروری
سر چشمه لطف بود لیکن
زان تشنگیم نگشت ساکن
مرغ دل من ز جای دیگر
می خواست زند نوای دیگر
چون قرعه زدم به فال میمون
افتاد به شرح حال مجنون
هر چند که پیش ازین دو استاد
در ملک سخن بلند بنیاد
در نکته وری زبان گشادند
داد سخن اندر آن بدادند
از گنجه چو گنج آن گهر ریز
وز هند چو طوطی این شکر ریز
آن مقرعه زن به کوس دعوی
وین جلوه ده عروس معنی
آن کنده ز نظم نقش در سنگ
وین داده به حسن صنعتش رنگ
آن برده علم به اوج اعجاز
وین کرده فسون ساحری ساز
من هم کمر از قفا ببستم
بر ناقه بادپا نشستم
هر جا که رسید رخش ایشان
از خاطر فیض بخش ایشان
من نیز به فاقه ناقه راندم
خود را به غبارشان رساندم
گر مانده ام از شمارشان پس
بر چهره من غبارشان بس
اکسیر وجودم آن غبار است
بر فرق نیازم آن نثار است
نی نی غرقم به موج قلزم
از خاک چرا کنم تیمم
از چشمه همت آب جویم
وز روی خود آن غبار شویم
فیاض همه سروش غیب است
دریوزه که نی ازوست عیب است
گوهر چو توان ز کان گرفتن
سستی بود از دکان گرفتن
در مشت من است دجله حقا
حقابه نبایدم ز سقا
جام از کف دست خویش کردن
آب از نم جوی خویش خوردن
به زانکه خوری به کاسه زر
از حوضه ساقیان دیگر
در لجه فیض نیست امساک
لیکن قحط است خاطر پاک
بسته ست دهان چشمه را سنگ
چون آب کند به جوشش آهنگ
سرچشمه کنم ز سنگ خالی
تا سر کشد آب بر حوالی
هر سو جویی ز آب رانم
هم خود خورم آب و هم خورانم
سازم ز سروش غیب ساقی
دریوزه کنم شراب باقی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از هر چه سخنوران بدانند
وز لوح سخنوری بخوانند
هوش مصنوعی: سخنرانان از هر آنچه که می‌دانند، آگاهند و از متن‌های ادبی و گفتاری الهام می‌گیرند.
مقبول ترین فسانه عشق است
مطبوع ترین ترانه عشق است
هوش مصنوعی: عشق زیباترین داستان و دلنشین‌ترین آهنگ است که همه آن را می‌پذیرند.
زین راز چو پرده باز کردم
وین طرفه ترانه ساز کردم
هوش مصنوعی: وقتی این راز را فاش کردم، دنیایی از شگفتی و هنر را ایجاد کردم.
شد طوطی طبع من شکرخا
از قصه یوسف و زلیخا
هوش مصنوعی: طبع من به خاطر داستان یوسف و زلیخا شیرین و خوش‌نوا شده است، مانند طوطی.
جست از کلکم در آن شکرریز
شیرین سخنان شکر آمیز
هوش مصنوعی: از همه شما در آن لحظات شیرین و دل‌چسب، گفتارهایی که طعم شیرینی و لطف دارند، بهره‌برداری کنید.
در عالم ازان فتاد شوری
در خاطر عاشقان سروری
هوش مصنوعی: در دنیا شور و هیجانی به وجود آمده که باعث خوشحالی و شادمانی عاشقان شده است.
سر چشمه لطف بود لیکن
زان تشنگیم نگشت ساکن
هوش مصنوعی: چشمه‌ی لطف و مهربانی همیشه موجود است، اما با این حال، تشنگی ما هیچ‌گاه برطرف نمی‌شود.
مرغ دل من ز جای دیگر
می خواست زند نوای دیگر
هوش مصنوعی: پرنده دل من از جایی دیگر، به دنبال جویندگی یک نوا و آهنگ تازه بود.
چون قرعه زدم به فال میمون
افتاد به شرح حال مجنون
هوش مصنوعی: وقتی که قرعه کشیدم، نتیجه به نفع میمون خارج شد و به داستان مجنون اشاره کرد.
هر چند که پیش ازین دو استاد
در ملک سخن بلند بنیاد
هوش مصنوعی: با اینکه پیش از این، دو استاد بزرگ در عرصه شعر و ادب پایه‌گذاری کرده‌اند،
در نکته وری زبان گشادند
داد سخن اندر آن بدادند
هوش مصنوعی: در نکته‌سنجی و بیان مسایل، زبان‌ها آزاد و روان شدند و در این فرآیند، حقایق بیان گردید.
از گنجه چو گنج آن گهر ریز
وز هند چو طوطی این شکر ریز
هوش مصنوعی: از گنجینه، همچون گنجی درخشان، جواهرات بیرون می‌ریزند و از هند، شیرینی مانند طوطی به بیرون می‌آید.
آن مقرعه زن به کوس دعوی
وین جلوه ده عروس معنی
هوش مصنوعی: آن کسی که دعا و درخواست‌ها را به صورت واضح و شفاف بیان می‌کند، در واقع جلوه‌گری از معنا و مفهوم عمیق را به نمایش می‌گذارد.
آن کنده ز نظم نقش در سنگ
وین داده به حسن صنعتش رنگ
هوش مصنوعی: این کنده‌کاری که روی سنگ انجام شده، به خاطر هنر و خلاقیتی که در آن به کار رفته، زیبایی خاصی پیدا کرده است.
آن برده علم به اوج اعجاز
وین کرده فسون ساحری ساز
هوش مصنوعی: کسی که به اوج علم و دانش رسیده است، در واقع از سحر و جادوگری فاصله گرفته و به کارهای شگفت‌انگیز دست یافته است.
من هم کمر از قفا ببستم
بر ناقه بادپا نشستم
هوش مصنوعی: من هم عزم سفر کرده‌ام و بر روی شتری آرام نشسته‌ام.
هر جا که رسید رخش ایشان
از خاطر فیض بخش ایشان
هوش مصنوعی: هر جا که اسب زیبای آنها به پا می‌خاست، نعمت و خیرات آن‌ها به یاد می‌آمد.
من نیز به فاقه ناقه راندم
خود را به غبارشان رساندم
هوش مصنوعی: من هم به دنبال آن‌ها رفتم و خودم را به آن وضعیت و غبارشان رساندم.
گر مانده ام از شمارشان پس
بر چهره من غبارشان بس
هوش مصنوعی: اگر در میان آن‌ها کم مانده‌ام، پس غبارشان بر چهره من نشسته است.
اکسیر وجودم آن غبار است
بر فرق نیازم آن نثار است
هوش مصنوعی: وجود من با آن غباری که بر سر نیازم می‌افتابد، جان تازه‌ای می‌گیرد.
نی نی غرقم به موج قلزم
از خاک چرا کنم تیمم
هوش مصنوعی: من در میان امواج دریا غرق شده‌ام، چرا باید از خاک تیمم کنم؟
از چشمه همت آب جویم
وز روی خود آن غبار شویم
هوش مصنوعی: می‌خواهم از چشمه اراده و تلاش، آب زندگی بگیرم و از چهره خود همه گرد و غبارها را دور کنم.
فیاض همه سروش غیب است
دریوزه که نی ازوست عیب است
هوش مصنوعی: شخصی که از نعمت‌ها و نعمت‌های الهی بهره‌مند است، در واقع به الهام و هدایت‌های غیبی تکیه دارد. وابستگی به این فیض‌ها عیب نیست، بلکه نشانه‌ای از رسیدن به فهم و درک عمیق است.
گوهر چو توان ز کان گرفتن
سستی بود از دکان گرفتن
هوش مصنوعی: اگر بتوانی گوهر را از معدن استخراج کنی، در این صورت گرفتن آن از دکان و بازار بی‌فایده است.
در مشت من است دجله حقا
حقابه نبایدم ز سقا
هوش مصنوعی: در دستان من رود دجله قرار دارد و باید حق آب آن را به هیچ‌وجه نادیده نگیرم.
جام از کف دست خویش کردن
آب از نم جوی خویش خوردن
هوش مصنوعی: جام را از دست خود بیرون گذاشتن و از نم و رطوبت جوی خود آب نوشیدن.
به زانکه خوری به کاسه زر
از حوضه ساقیان دیگر
هوش مصنوعی: بهتر است که از کاسه‌ی زرین دیگران آب بنوشی تا اینکه از حوض کسانی که ساقی‌اند، بنوشی.
در لجه فیض نیست امساک
لیکن قحط است خاطر پاک
هوش مصنوعی: در دریای نعمت‌ها، کمبود وجود ندارد، اما دل پاک، تشنه و نیازمند است.
بسته ست دهان چشمه را سنگ
چون آب کند به جوشش آهنگ
هوش مصنوعی: چشمه به خاطر سنگی که بر دهانش بسته شده، دیگر نمی‌تواند آب را به جوش آورد و جاری کند.
سرچشمه کنم ز سنگ خالی
تا سر کشد آب بر حوالی
هوش مصنوعی: می‌خواهم از سنگی که خالی است، آب بگیرم تا بتواند در اطرافش آب پخش کند.
هر سو جویی ز آب رانم
هم خود خورم آب و هم خورانم
هوش مصنوعی: هر جا که جستجو کنم، آب را پیدا می‌کنم؛ هم خودم از آن می‌نوشم و هم به دیگران می‌دهم تا بنوشند.
سازم ز سروش غیب ساقی
دریوزه کنم شراب باقی
هوش مصنوعی: از الهام‌های غیبی، سرود می‌خوانم و از ساقی درخواست می‌کنم که شراب جاودانی به من بدهد.

حاشیه ها

1403/10/24 12:12
افسانه چراغی

منظور از دو استاد، حکیم نظامی گنجوی و امیرخسرو دهلوی هستند.