بخش ۵۷ - در نصیحت فرزند ارجمند رزقه الله تعالی سعادالدارین و اوصله من مضیق خیر العلم الی فسح مشاهد العین
از فضل و ادب دهد قبولت
دارد نگه از ره فضولت
شغلی که نباید و نشاید
از پاکی جوهرت نیاید
در کسب کمال بایدت جهد
در به طلبی به سر بری عهد
گرداب طلب وسیع دور است
دریای علوم دور غور است
قانع نشوی به هر چه یابی
از خوب به خوبتر شتابی
لیکن مکش از فراخ درسی
خط بر ورق خدای ترسی
چون فلسفیان دین برانداز
از فلسفه کار دین مکن ساز
پیش تو رموز آسمانی
افسون زمینیان چه خوانی
یثرب اینجا مشو چو دونان
اکسیر طلب ز خاک یونان
گر حرف شناس دین زبون نیست
از سور مدینه ره برون نیست
در نیفه نافه مشک چین است
در ناف مدینه مشک دین است
تا نافه گشای گشته آن ناف
مشک است گرفته قاف تا قاف
ارباب هوا همه زکامند
زان نکهت ازان تهی مشامند
قدوه ز مقیم آن حرم کن
سر در ره اقتدا قدم کن
بر شارع ناقه اش نظر نه
هر جا که قدم نهاد سر نه
زین گونه چو باشی اقتدایی
آخر برساندت به جایی
هشدار که باشد اندرین راه
از حشمت و جاه کند صد چاه
از کور دلی ز ره نیفتی
چون کوردلان به چه نیفتی
هشدار که رهزنان تقدیر
ز سیم و زرند کرده زنجیر
زنجیری سیم و زر نگردی
ساکن نشوی ز رهنوردی
هشدار که هر ز ره فتاده
غولیست میاه ره ستاده
ناگه ندمد به سر فسونت
وز راه نیفکند برونت
ره نیست جز آنکه مصطفی رفت
تا مقعد صدق راست پا رفت
می کن برهش نگاه و می رو
می بین پی او به راه و می رو
زان ره که ز پای او نشان نیست
برگرد که جز هلاک جان نیست
در طبع تو گر قبول پند است
این پند که گفته شد بسنده ست
گفتیم سخنی که گفتنی بود
سفتم گهری که سفتنی بود
از کار بشد زبان و دستم
خاموش شدم قلم شکستم
ای تازه نظر به لوح کونین
چون مردم دیده قرالعین
سال تو اگر چه هفت و هشت است
دل را به هوات بازگشت است
این لطف که در سرشت داری
دارم به خدای امیدواری
کان روز که سربلند گردی
دانا دل و هوشمند گردی
بخش ۵۶ - در بی وفایی عالم و سرعت زوال حیات فانی: گیتی که نشیمن زوال استبخش ۵۸ - در ختم کتاب و خاتمه خطاب: هر چند چو بحر تلخکامی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از فضل و ادب دهد قبولت
دارد نگه از ره فضولت
هوش مصنوعی: به خاطر دانش و ادب تو، او با نگاهش تو را میپذیرد و از طریق فضائل تو است که مسیرت را میسازد.
شغلی که نباید و نشاید
از پاکی جوهرت نیاید
هوش مصنوعی: کارهایی که نباید انجام بدهی و سزاوار نیست، از ذات پاک و خالص تو ن originates.
در کسب کمال بایدت جهد
در به طلبی به سر بری عهد
هوش مصنوعی: برای دستیابی به کمال، باید تلاش کنی و در پی آن باشد که عهد و پیمان خود را حفظ کنی.
گرداب طلب وسیع دور است
دریای علوم دور غور است
هوش مصنوعی: در دل دریای دانش، گودالی عمیق و وسیع وجود دارد که دستیابی به آن نیازمند تلاش و عزم قوی است.
قانع نشوی به هر چه یابی
از خوب به خوبتر شتابی
هوش مصنوعی: هرگز به داشتن آنچه که داری قانع نشو و همیشه برای بهتر شدن تلاش کن.
لیکن مکش از فراخ درسی
خط بر ورق خدای ترسی
هوش مصنوعی: اما از نوشتن بر روی کاغذ به خاطر ترس از خدا دست نکش.
چون فلسفیان دین برانداز
از فلسفه کار دین مکن ساز
هوش مصنوعی: اگر کسانی که به فلسفه معتقدند، باور به دین را کنار بگذارند، تو هم از فلسفه نباید استفادهای برای دین برداری.
پیش تو رموز آسمانی
افسون زمینیان چه خوانی
هوش مصنوعی: در حضور تو، رازهای آسمانی چه ارزشی دارد وقتی که سحر و جادوگری از دنیای خاکی را تجربه میکنیم؟
یثرب اینجا مشو چو دونان
اکسیر طلب ز خاک یونان
هوش مصنوعی: به یثرب (مدینه) نرو، چون دلالت بر نادانی و بیارزشی میکند؛ از خاک یونان خواستار علم و دانش باش.
گر حرف شناس دین زبون نیست
از سور مدینه ره برون نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی درباره دین و معارف آن آگاهی و شناخت نداشته باشد، نمیتواند از مکتب و فرهنگ اصیل مدینه خارج شود؛ چرا که چنین فردی به راهنماییهای آن دسترسی ندارد.
در نیفه نافه مشک چین است
در ناف مدینه مشک دین است
هوش مصنوعی: در نیفه، که به نوعی از نواحی اشاره دارد، چیزی شبیه به نافههای معطر وجود دارد و در میان این نواحی، در شهر مدینه، عطر و بوی دین و معنویت چنان مشهود است که به نوعی به شیرینی و خوشبویی نافههای مشک شباهت دارد. ترسیم این دو جلوه، نشاندهنده زیبایی و ارزش بالای معنوی در مدینه است.
تا نافه گشای گشته آن ناف
مشک است گرفته قاف تا قاف
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از گیسوان محبوب بیرون میآید، همچون عطر مشک است که در فضا پیچیده و همه جا را فرا گرفته است.
ارباب هوا همه زکامند
زان نکهت ازان تهی مشامند
هوش مصنوعی: آقایان در این دنیا همگی دچار بیماریهای مختلف هستند و از عطر و زیبایی چیزهایی که در اطرافشان وجود دارد بیخبر و محروماند.
قدوه ز مقیم آن حرم کن
سر در ره اقتدا قدم کن
هوش مصنوعی: به عنوان الگو از کسی که در آن مکان مقدس اقامت دارد، سر خود را به نشانه پیروی خم کن و در راه اطاعت قدم بگذار.
بر شارع ناقه اش نظر نه
هر جا که قدم نهاد سر نه
هوش مصنوعی: او به مسیر شتر نگاه کن و هر جا که پا میگذارد، سرت را نگهدار.
زین گونه چو باشی اقتدایی
آخر برساندت به جایی
هوش مصنوعی: اگر به این شکل باشی و دیگران از تو پیروی کنند، در نهایت تو را به موفقیت و هدفی بالا میرسانند.
هشدار که باشد اندرین راه
از حشمت و جاه کند صد چاه
هوش مصنوعی: مراقب باش که در این مسیر، از قدرت و مقام خود غافل نشوید، چرا که ممکن است با مشکلات زیادی روبرو شوید.
از کور دلی ز ره نیفتی
چون کوردلان به چه نیفتی
هوش مصنوعی: اگر به خاطر نادانی و بیخبری کوری راه را گم کنی، مانند افرادی که خود را به کوری زدهاند، دیگر نباید تعجب کنی که به کجا میرسی.
هشدار که رهزنان تقدیر
ز سیم و زرند کرده زنجیر
هوش مصنوعی: مواظب باش که دسیسهها و نقشههای سرنوشت به علت عشق به مال و ثروت، تو را در بند گیرند.
زنجیری سیم و زر نگردی
ساکن نشوی ز رهنوردی
هوش مصنوعی: اگر زنجیری از نقره و طلا داشته باشی، هیچگاه ثابت نخواهی ماند و از مسیر حرکت باز نخواهی ایستاد.
هشدار که هر ز ره فتاده
غولیست میاه ره ستاده
هوش مصنوعی: احتیاط کن که هر کسی که از جاده خارج شده، ممکن است دچار مشکلات بزرگی شود. همچنین، ممکن است در مسیر خود با موانعی مواجه شود که مانع پیشرفت او گردد.
ناگه ندمد به سر فسونت
وز راه نیفکند برونت
هوش مصنوعی: ناگهان جادو و جذابیت تو از بین میرود و هیچ راهی برای رهایی از آن نخواهد بود.
ره نیست جز آنکه مصطفی رفت
تا مقعد صدق راست پا رفت
هوش مصنوعی: راهی جز این نیست که مصطفی (پیامبر اسلام) به سوی مقصد حقیقی و راستین حرکت کرده است.
می کن برهش نگاه و می رو
می بین پی او به راه و می رو
هوش مصنوعی: به او نگاه میکنم و میروم تا او را در مسیر ببینم و به دنبال او حرکت میکنم.
زان ره که ز پای او نشان نیست
برگرد که جز هلاک جان نیست
هوش مصنوعی: از مسیری که نشانهای از قدمهای او نیست برگرد، زیرا جز نابودی و خسران جان چیزی در آن نیست.
در طبع تو گر قبول پند است
این پند که گفته شد بسنده ست
هوش مصنوعی: اگر در وجود تو پذیرش نصیحت وجود دارد، این نصیحتی که گفته شد کافی است.
گفتیم سخنی که گفتنی بود
سفتم گهری که سفتنی بود
هوش مصنوعی: ما سخنی را بیان کردیم که لازم بود بیان شود، همانطور که گوهری را محکم نگه داشتیم که باید محکم نگه داشته شود.
از کار بشد زبان و دستم
خاموش شدم قلم شکستم
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که شخصی از شدت احساس یا ناامیدی، زبانش از گفتن و دستش از نوشتن ناتوان شده و قلمش هم شکسته است. این بیان نشاندهندهی یأس و ناتوانی در بیان احساسات یا افکار است.
ای تازه نظر به لوح کونین
چون مردم دیده قرالعین
هوش مصنوعی: ای کسی که با نگاه تازه و نو به جهان مینگری، مانند مردم که به چهره دیگران نگاه میکنند.
سال تو اگر چه هفت و هشت است
دل را به هوات بازگشت است
هوش مصنوعی: سال تو اگرچه به ظاهر عمرش کم است، اما دل من همچنان به یاد تو و علاقه به تو بازگشته است.
این لطف که در سرشت داری
دارم به خدای امیدواری
هوش مصنوعی: من این محبت و مهربانی که در ذات توست را به عنوان خیری از سوی خداوند میدانم و به آن امیدوارم.
کان روز که سربلند گردی
دانا دل و هوشمند گردی
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که تو سربلند و دانا خواهی شد و هوش و فهم بالایی خواهی داشت.