گنجور

بخش ۵۲ - در بیان حال مجنون که وی از صورت مجاز به معنی حقیقت رسیده بود و از جام صورت شراب معنی چشیده

مستیش ز باده بود نز جام
از جام رمیده شد سرانجام
بشکفت به بوستان رازش
گلهای حقیقت از مجازش
چشمه ز شکاف سنگ جوشید
دریا شد و سنگ را بپوشید
لیلی طلبی او در این جوش
بر شاهد عشق بود روپوش
زین نام دهانش پر شکر بود
لیکن مقصود ازو دگر بود
عاشق که ز مهر دوست کاهد
مه گوید و روی دوست خواهد
آرند که صوفیی صفاکیش
برداشت به خواب پرده از پیش
مجنون بر وی شد آشکارا
با او نه به صورت مدارا
گفت ای شده از خرابی حال
بر نقش مجاز فتنه سی سال
چون کرد اجل نبرد با تو
معشوق ازل چه کرد با تو
گفتا به سرای قربتم خواند
بر صدر سریر قرب بنشاند
گفت ای به بساط عشق گستاخ
شرمت نامد که چون درین کاخ
خوردی می ما ز جام لیلی
خواندی ما را به نام لیلی
بر من چو در خطاب بگشود
با من جز ازین عتاب ننمود
جامی بنگر کز آفرینش
هر ذره به چشم اهل بینش
از خم ازل خجسته جامیست
گرداگردش نوشته نامیست
آن جام چه جام جام باقی
وان نام چه نام نام ساقی
از جام به باده گیر آرام
وز نام نگر به صاحب نام
در صاحب نام کن نشان گم
در هستی وی شو از جهان گم
تا باز رهی ز هستی خویش
وز ظلمت خود پرستی خویش
جایی برسی کزان گذر نیست
جز بی خبری ازان خبر نیست
با تو ز جهان بی نشانی
گفتیم نشان دگر تو دانی
هان تا نبری گمان که مجنون
بر حسن مجاز بود مفتون
در اول اگر چه داشت میلی
با جرعه کشی ز جام لیلی
اندر آخر که گشت ازان مست
افکند ز دست جام و بشکست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مستیش ز باده بود نز جام
از جام رمیده شد سرانجام
هوش مصنوعی: مستی او به خاطر نوشیدن شراب بود، اما در نهایت از جام باده جدا شد و به حالتی دیگر رسید.
بشکفت به بوستان رازش
گلهای حقیقت از مجازش
هوش مصنوعی: در باغ حقیقت، گل‌های زیبا و واقعی شکوفا شدند و از زیبایی‌های ظاهری و غیر واقعی گذشتند.
چشمه ز شکاف سنگ جوشید
دریا شد و سنگ را بپوشید
هوش مصنوعی: یک چشمه از میان شکاف یک سنگ خارج شد و به حدی پرآب و بزرگ شد که توانست سنگ را بپوشاند.
لیلی طلبی او در این جوش
بر شاهد عشق بود روپوش
هوش مصنوعی: در این بیت، یا در این متن به ارتباطی بین لایق و امیدوار لیلی و عشق اشاره شده است. او در تلاش است تا این عشق را به دست آورد و در این راه، به نوعی از پوشش یا پرده‌ای استفاده می‌کند تا به این هدف برسد. این تلاش وی برای جلب توجه یا دست‌یابی به معشوق، نمایانگر شوق و اشتیاق اوست.
زین نام دهانش پر شکر بود
لیکن مقصود ازو دگر بود
هوش مصنوعی: زبانش شیرین و خوش‌آواست، اما هدفش چیز دیگری است.
عاشق که ز مهر دوست کاهد
مه گوید و روی دوست خواهد
هوش مصنوعی: عاشق وقتی که از محبت معشوق کم شود، به یاد او می‌افتد و دلش خواستار دیدن رویش می‌گردد.
آرند که صوفیی صفاکیش
برداشت به خواب پرده از پیش
هوش مصنوعی: صوفی‌ها به گونه‌ای می‌خواهند در عالم خواب، حقیقت را ببینند و پرده‌های پنهان از جلوی چشمشان برداشته شود.
مجنون بر وی شد آشکارا
با او نه به صورت مدارا
هوش مصنوعی: مجنون به وضوح عشق خود را به او نشان داد و این عشق نه به شکلی دوستانه، بلکه به طور عمیق و خالص بود.
گفت ای شده از خرابی حال
بر نقش مجاز فتنه سی سال
هوش مصنوعی: گفت: ای کسی که از وضعیت خراب و نامناسبی که داری متوجه شده‌ای، برای سی سال در دام فریب و نیرنگ قرار گرفته‌ای.
چون کرد اجل نبرد با تو
معشوق ازل چه کرد با تو
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت به نبرد با تو می‌پردازد، معشوق ازلی نیز چه بر سر تو می‌آورد؟
گفتا به سرای قربتم خواند
بر صدر سریر قرب بنشاند
هوش مصنوعی: او گفت در خانه‌ی نزدیکیش مرا بر بالای تخت مخصوص نشاند.
گفت ای به بساط عشق گستاخ
شرمت نامد که چون درین کاخ
هوش مصنوعی: ای دوست، در دنیای عشق تو چقدر پررو هستی که شرم نمی‌کنی وقتی در این کاخ حضور داری.
خوردی می ما ز جام لیلی
خواندی ما را به نام لیلی
هوش مصنوعی: تو به بهانه لیلی، از می خوشگوار نوشیدی و ما را نیز به یاد او خطاب کردی.
بر من چو در خطاب بگشود
با من جز ازین عتاب ننمود
هوش مصنوعی: وقتی که او به من رو کرد و صحبت کرد، فقط با من به طور تند و سرزنش‌آمیز سخن گفت.
جامی بنگر کز آفرینش
هر ذره به چشم اهل بینش
هوش مصنوعی: نگاهی به جهان بینداز؛ هر ذره از این خلقت برای کسانی که بینش دارند، معانی عمیق و زیبایی را به همراه دارد.
از خم ازل خجسته جامیست
گرداگردش نوشته نامیست
هوش مصنوعی: از آغاز زمان، جامی خوشبخت وجود دارد که دور آن نامی نوشته شده است.
آن جام چه جام جام باقی
وان نام چه نام نام ساقی
هوش مصنوعی: آن جامی که می‌نوشی هیچ کبیری نیست و از آن نامی که به یاد می‌آوری، چیزی باقی نمی‌ماند.
از جام به باده گیر آرام
وز نام نگر به صاحب نام
هوش مصنوعی: از جام نوشیدنی بنوش و آرامش بگیر، و به جای توجه به نام‌ها، به شخصی که نامش معتبر است نگاه کن.
در صاحب نام کن نشان گم
در هستی وی شو از جهان گم
هوش مصنوعی: در شخصیت کسی که مشهور و شناخته شده است، همچون نشانی گم شو و در وجود او محو گرد. از این دنیا نیز غایب باش.
تا باز رهی ز هستی خویش
وز ظلمت خود پرستی خویش
هوش مصنوعی: تا زمانی که از وجود خود و خودپرستی‌ات رهایی پیدا نکنی و از تاریکی‌های آن بیرون نیایی، نمی‌توانی راهی را پیدا کنی.
جایی برسی کزان گذر نیست
جز بی خبری ازان خبر نیست
هوش مصنوعی: به جایی می‌رسی که دیگر هیچ راه گذر به آنجا نیست و فقط بی‌خبری از آن مسأله باقی می‌ماند.
با تو ز جهان بی نشانی
گفتیم نشان دگر تو دانی
هوش مصنوعی: با تو درباره نبود نشانه‌ای از این جهان صحبت کردیم، اما نشانه‌ای دیگر را فقط تو می‌شناسی.
هان تا نبری گمان که مجنون
بر حسن مجاز بود مفتون
هوش مصنوعی: مراقب باش که تصور نکنی مجنون فقط به خاطر زیبایی مجازی عاشق شده است.
در اول اگر چه داشت میلی
با جرعه کشی ز جام لیلی
هوش مصنوعی: در ابتدا، اگرچه تمایل داشت به نوشیدن از جام لیلی،
اندر آخر که گشت ازان مست
افکند ز دست جام و بشکست
هوش مصنوعی: در نهایت، وقتی آن فرد مست، جام را از دستش انداخت و آن را شکست.